خدا
از تصادف جان سالم به در برده بود
و می گفت زندگی خود را مدبون زندگی مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد
از تصادف جان سالم به در برده بود
و می گفت زندگی خود را مدبون زندگی مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد
با سلام
میلاد با سعادت امام باقر علیه السلام را به همه هموطنان عزیزم تبریک و تهنیت عرض میکنم.انشالله همیگی عیدمون رو از اقا بگیریم انشالله عیدی همه ما فرج اقا امام زمان باشه.ماه رجب هم پیشاپیش بر همگی مبارک
از پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) نقل شده است: « هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.» (عروه الوثقي، ج 2، ص 242؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348)
روز سوم محرم
الف) در اين روز، عمر بن سعد با چهار هزار سوار به كربلا وارد شد
و فرستاد نزد امام حسين علیه السلام كه براى چه به اين جا آمده ايد. آن حضرت
جواب داد: براى آنكه اهل كوفه به من نامه ها نوشتند و مرا به اينجانب طلبيدند، به تفصيلى كه در مقاتل نوشته شده و روز به روز لشكر به جهت يارى او وارد شد تا در روز ششم محرم به روايت سيد بيست هزار سوار نزد او جمع شد.
امام حسین علیهالسلام قسمتی از زمین كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع ميشد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان كنند.
ب) خلع مستعين عباسى از خلافت .
احمد بن محمد بن معتصم ، معروف به المستعين بالله در 26 ربيع الاول سال 248 قمرى ، پس از مرگ المنتصر بالله به خلافت رسيد.
با آن كه متوكل عباسى دهمين خليفه عباسيان در حيات خود، فرزندش منتصر را ولى عهد خود كرده بود، ولى بعدها پشيمان شد و به خاطر اختلاف مبنايى و عقيدتى كه با منتصر داشت ، تلاش زيادى نمود كه وى را از ولايت عهدى خويش عزل نمايد و به جاى او، برادرش معتز را كه پسر ديگرش بود منصوب نمايد. ولى منتصر به وى ، مهلت نداد و او را در رختخوابش به هلاكت رسانيد و خود بر تخت تكيه زد.
خلافت كوتاه مدت منتصر نيز با مرگش پايان يافت . پس از مرگ او، دست اندكاران حكومتى و فرماندهان ارشد كشورى و لشكرى مانند بغاى كبير، بغاى صغير، اوتامش ، احمد بن خضيب و افرادى ديگر اجتماع نموده و پس از مشورت ، تصميم گرفتند كه از فرزندان متوكل عباسى ، كسى را بر تخت ننشانند و به جاى آنها، فرزند زاده معتصم را به خلافت برسانند.
به همين جهت ، احمد بن محمد بن معتصم را بر تخت خلافت نشانيده و وى را به المستعين بالله ملقب نموده و با وى به عنوان دوازدهمين خليفه عباسى بيعت كردند.
همين كار دست مايه برخى از فرماندهان و زمامداران لشكرى و كشورى شد و هر گاه مورد خشم و بى مهرى خليفه قرار مى گرفتند، متمايل به فرزندان متوكل عباسى شده و آنان را شايسته خلافت مى دانستند و به اين جهت به معتز فرزند متوكل عباسى رجوع مى نمودند. از اين باب ، جريان هاى زيادى درباره خلافت و در شهر بغداد و شهرهاى همجوار چون انبار، سامرا، مداين و غيره به وقوع پيوست و سربازان و فرماندهان ترك از اين وضعيت استفاده كرده و اقدام به شورش و غارت گرى داراى هاى حكومت و مردم نمودند. تا اين كه صاحب منصبان و دبيران و سران كشورى و لشكرى چون محمد بن عبدالله بن طاهر، بغاى صغير و وصيف با در نظر گرفتن شرايط حساس جامعه و موقعيت خويش با طرفين گفت و گو كرده و آنان را به مصالحه فرا خواندند.
آنان نزد مستعين رفته و وى را از وضعيت ناگوار حكومت و جامعه با خبر گردانيده و او را راضى به كنارگيرى نمودند. آنان با او قرار كردند كه او خود را از خلافت خلع كند و آن را به معتز فرزند متوكل عباسى بسپارد و در قبال آن ، پنجاه هزار دينار به صورت نقد و مقدار سى هزار دينار غله در هر سال به او بدهند و او مختار باشد در هر شهرى از جمله شهرهاى حجاز مكه ، مدينه ، طائف و مدينه اقامت نمايد.
مستعين ، هنگامى كه خود را تنها يافت و همه اطرافيان و دوستان خود را طرفدار صلح و كنارگيرى ديد، با اكراه و اجبار به اين امر تن داد و پيمان نامه را امضاء كرد. فقها و قضات بغداد نيز صلح نامه را امضاء كرده و حكومت را به طور رسمى به معتز عباسى واگذار كردند.
ج) بنا به روايت يعقوبى ، در سال هفتم محرم سال 252 قمرى با معتز فرزند متوكل عباسى بيعت كردند.
بدين ترتيب بار ديگر، خلافت به فرزندان متوكل عباسى برگشت و با رفتار و كردارهاى غير انسانى خود، مردم را در اذيت و آزار قرار دادند.
لازم به يادآورى است كه اين واقعه در عصر امامت امام دهم شيعيان حضرت امام على النقى عليه السلام واقع شده و آن حضرت از سوى خلفاى عباسى ، سختى هاى زيادى را متحمل گرديد.
د) در این روز حضرت يوسف صديق را قافله از چاه عميق بيرون آوردند.
منابع :
فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ، روزشمار تاریخ اسلام سيد تقى واردى
بگذار بگویمت دلم غم دارد / یک عالمه اشک و آه و ماتم دارد
عجّل بظهور، عصر آدینه ها / ای یوسف فاطمه تو را کم دارد . . .
(یا مهدی)
جهت خواندن بقیه به (ادامه مطلب) مراجعه کنید…
فروغ روی یزدان داری ای دوست / صفای باغ رضوان داری ای دوست
تویی یوسف، که در هر کوی و برزن / هزاران پیرکنعان داری ای دوست . .
____________________
.
این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی / پایانِ سبز قصه دنیا، نیامدی
مانده ست دل اسیر هزاران سؤال تلخ / ای پاسخ هر آنچه معمّا، نیامدی . .
____________________
.
یاسمن چهره بیاراست، بیا / شور در گلکده برپاست بیا
ای دوای همه علّت ها / دیده از عشق تو بیناست، بیا . .
____________________
.
به ذهن شب زده من ظهورکن مهتاب / ز دشت تیره ظلمت عبورکن مهتاب
دلم گرفته، نگارم، ببین که تاریکم / به خاطر دل عاشق، ظهورکن مهتاب . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
____________________
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه / به امید قدمت کون ومکان چشم به راه
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست / قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه . . .
یا صاحب الزمان
____________________
بازآ، دلم زگردش دوران شکسته است / چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است
آیینه خیال نهادم به پیش روی / دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است . .
____________________
.
بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت / از انعکاس ساده رنگین کمان نوشت
این یک حقیقت است که بی تو بهار من / باید چهارفصلِ زمان را خزان نوشت . .
____________________
.
تا بوده و هست نور خواهد تابید / تا سلسله حضور خواهد تابید
خورشید مه آلوده عالم یک روز / از پنجره ظهور خواهد تابید . .
____________________
.
اذان جمکران شوری به پا کرد / دلم را از غم عالم جدا کرد
صبا را گشته بودم محرم راز / مرا با رمز غیبت اشنا کرد . .
____________________
.
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم / جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم . . .
آثار نماز شب در دنیا
نماز شب که یکی از عبادات خالص اولیای خدا و از برنامه های سازنده اسلامی به شمار می رود انسان را به وادی معنویات نزدیکتر می کند. نماز شب درس خودسازی و خلوت کردن با خالق خود را که از نیازهای طبیعی انسان است به انسان می آموزد ،نماز شب تاثیر بسزایی در سه عالم دارد هم در دنیا و هم در برزخ و هم در قیامت.
تاثیر نماز شب در دنیا، ابعاد گسترده ای دارد هم تاثیر در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی، و هم تاثیر در باطن و ظاهر انسان دارد.نماز شب رفع مشکلات و گرفتاری و رفع بیماری های روحی و جسمی را نیز در برمی گیرد.
در اینجا چند نمونه از احادیثی که از معصومین علیهم السلام در مورد آثار نماز شب رسیده است را بیان می کنیم:
1- بازداشتن از گناه
یکی از آثار نماز شب بازداشتن انسان از گناه است.بهترین وسیله ای که مانع گناه انسان می شود و قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام آن را امضا کرده است نماز است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: « فإنّ صلاة الیل مِنهاةٌ عنِ الاثم؛ نماز شب انسان را از گناه باز می دارد.»
بعضی ها به نماز یومیه اکتفا می کنند و می گویند همین نماز ما را بیمه می کند لازم نیبست کمه نماز شب بخوانیم و یا اهمیت نمی دهند. می بینیم که اولیای خدا که پاک هستند و گرفتار گناه نشدند به وسیله همین نماز یومیه و نماز شب است. هر کدام از این ها خواص خود را دارد. بزرگان و مردان شب، انتظار شب را می کشند. اگر گناه و خطایی در طول روز انجام دهند نماز شب آن را پاک می کند. مکمل نماز یویمیه ، نماز شب است.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «إنما جُعِلَت النّافلةُ لِیُتَمِّ بها ما أفسَدَهُ من الفریضة؛ همانان (نماز) نافله را به خاطر این جهت قرار دادند که جبران فساد نمازهای واجب را کند.» (1)
2- ریزش گناهان
یکی دیگر از آثار نماز شب ریزش گناهان است.نماز حسنه ای است که در دل های مومنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی هایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می برد.
در قرآن کریم آمده است: «و اقم الصلوة طرفی النهار و زلفا من الیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکری للذکرین؛ نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتی از شب، زیرا نیکی ها بدیها را از میان می برند این تذکری است برای انها که اهل تذکرند.» (2)
این نشان دهنده اهمیت و تاثیر و قدرت نماز است و این یک فضل و لطف الهی است در حق بندگان. خداوند دوست ندارد بندگانش آلوده به گناه شوند و اگر هم گناه کردند برای محو آن گناه به ما دستور داده نماز بخوانید . این به این معنا نیست که ما گناه کنیم بعد نماز بخوانیم تا آن گناه از بین برود بلکه این یک فرصت و امتیاز و فضلی است برای بندگان که اگر سهوا گناه نمودند و اصرار بر گناه نداشتند از آن استفاده نمایند.
امام صادق علیه السلام می فرماید: « صلاة المومن بالیل تذهب بما عمل من ذنب بالنهار؛ نماز شب گناهانی را که مومن در روز مرتکب شده است را از بین می برد.»(3)
3- رفع مشکلات و گرفتاریها
یکی دیگر از آثار نماز شب رفع مشکلات و گرفتاریها است،در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: «ای مردم هیچ کس از شما نیست مگر اینکه مشکلات و گرفتاریها همچون کمربندی او را محاصره کرده است. پس زمانی که دو سوم شب گذشت و یک سوم آن باقی ماند ملکی بر او وارد می شود و به او می گوید: ذکر خدا بگو که صبح نزدیک است. پس چنانچه او حرکت کرد و ذکر خدا را گفت یک گره از گرفتاریهایش گشوده می شود و اگر او بلند شد و وضو گرفت و داخل نماز شد همه گرفتاریها از او گشوده می شود پس صبح می کند در حالی که همچون مردمک چشم (روشن و پاکیزه) گردیده است.»(4)
4- کسب نور دائم از بیداری شب
حضرت عیسی می فرماید: « طوبی للذین یتهجدون من الیل . اولئک الذین یرثون النور الدائم من اجل انهم قاموا فی ظلمه الیل؛ خوشا به حال کسانی که شب را بیدار می مانند . اینانند که نور دائم را از آن رو که در تاریکی شب به پا خاسته اند به ارث می برند.»(5)
5- نورانیت و زیبایی صورت
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: « من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛ هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز زیبا و نورانی است.»(6)
6- به اجابت رسیدن دعا
از دیگر آثار نماز شب استجابت دعا است،امام صادق علیه السلام می فرماید: « کسی که در قنوت نمازوتر, چهل مومن و سپس برای خود دعا کند خداوند دعاهای وی را مستجاب می گرداند.»(7)
7- گشایش درهای آسمان
از دیگر آثار نماز شب گشایش درهای آسمان است.حضرت هادی علیه السلام می فرمود: «گاه هست که بنده برای نماز شب برخیزد و خواب بر وی غلبه کند چندان که او را به راست و چپ کشاند و گاهی چانه اش به سینه اش رسد، حق تعالی امر فرماید که درهای آسمان را بگشایند و فرشتگان را ندا دهند که نظر کنید که این بنده من در راه نزدیکی به من چه سختی ها می کشد در چیزی که بر وی واجب نساخته ام به امید سه چیز: یا گناهش را بیامرزم یا توبه روزیش گردانم و یا رزق و روزی او را زیاد کنم. ای فرشتگان شما را گواه می گیرم که من همه را بدو عطا کردم» (8)
8- درمان بیماریها
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «بر شما باد به اقامه نماز شب، زیرا نماز شب سنتی است از پیامبرتان رسول خدا . نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب دفع بلا و بیماریها و دردها از بدن می شود.»(9)
9- زیاد شدن روزی
امام صادق علیه السلام فرمودند: «نماز شب روزی را جلب می کند.» (10)
10- خوشبویی بدن
امام صادق علیه السلام می فرماید: «صلوه الیل تطیب الریح؛ نماز شب انسان را خوشبو می کند»(11)
كیفیت نماز شب
نماز شب مجموعاً یازده ركعت است:
1. هشت ركعت آن، كه دو ركعت، دو ركعت، مانند نماز صبح خوانده می شود یعنی چهار دو ركعتی به نیت نماز شب می باشد.
2. دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد از حمد، سوره «ناس» و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره «فلق» خوانده شود.
3. یك ركعت نماز وتر: بعد از حمد سه بار سوره «توحید» و یك بار سوره «فلق» و یك بار سوره «ناس» بخوانیم و میتوان یك سوره تنها خواند، سپس دستها را برای قنوت به سوی آسمان بالا می بریم و حاجات خود را از خدا می خواهیم.
-و برای چهل مؤمن دعا می كنیم(چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
-و طلب مغفرت می كنیم و هفتاد مرتبه می گوییم: «استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه».
از پروردگار خود طلب آمزرش و مغفرت می كنیم و به سوی او بازگشت می نمایم.
-آن گاه 7 بار می گوییم «هذا مقامُ العائذٍٍِ بكَ منَ النّارِ»؛ (این است مقام كسی كه از آتش قیامت به تو پناه می برد)
-و بعد از آن 300 مرتبه می گوییم: «العفو» و سپس می گوییم: «ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّكَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم».[4]و سپس ركوع + سجده + تشهد + سلام .در پایان نماز شب تسبیحات فاطمة زهرا (س) را میگوئیم.
دكترعلى شریعتى متفكر و اندیشمندى بود كه در یك دوره تاریخى، تأثیر فزایندهاى بر روى نهضت اسلامى گذاشت. شهید دكتر بهشتى با اشاره بدین موضوع، حق مطلب را ادا مىكند: «دكتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جوّ اسلامى و انقلاب اسلامى به وجود آورد و در جذب نیروهاى جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوى اسلام اصیل، نقش سازندهاى داشت و دلهاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش مؤثر باشد.»
( آثار دكتر شریعتى از فراز و فرودهاى بسیارى برخوردار است؛ برخى آثار وى همچون «اسلامشناسى متعهد با مخاطبهاى آشنا» و «تشیع علوى، تشیع صفوى» داراى ضعفهاى ساختارى و اساسى مىباشد، و برخى از آثار وى از جمله «علىعلیه السلام»، «فاطمه، فاطمه است» و «نیایش» را باید در رده كتاب هاى خوب و تأثیرگذار وى محسوب كرد. برخى از سخنرانىها و نوشته اى دكتر شریعتى در مورد شهادت امام حسین علیه السلام و حادثه كربلا، از جمله آثار خوب وى به شمار مى رود. در این نوشتار سعى خواهیم نمود به حدّ وسع خود، دیدگاه دكتر شریعتى را در این موارد به تصویر كشیم:
شهادت حسین علیه السلام
“شهادت حسینى كشته شدن مردى است كه خود براى كشته شدن خویش قیام كرده است… امام حسینعلیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است كه دشمن را با زور شمشیر بشكند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یك تصادف یا ترور توسط وحشى، كشته شده باشد. این طور نیست، او در حالى كه مى توانسته است در خانه اش بنشیند و زنده بماند، به پا خاسته و آگاهانه به استقبال مردن شتافته و در آن لحظه، مرگ و نفى خویشتن را انتخاب كرده است…
امام حسین علیه السلام یك شهید است كه حتى پیش از كشته شدن خویش به شهادت رسیده است؛ نه در گودى قتلگاه، بلكه در درون خانه خویش، از آن لحظه كه به دعوت ولید - حاكم مدینه - كه از او بیعت مطالبه مى كرد، «نه» گفت، این، «نه» طرد و نفى چیزى بود كه در قبال آن، شهادت انتخاب شده است و از آن لحظه، حسین شهید است.” سمبل شهادت حسینى در این تعریف، تنها سلاح پیروز است. البته شهادت حسینى شرایط ویژه خود را مى طلبد. وقتى ظلم، انحطاط و انحراف همه گیر مى شود و ارزشهاى والاى اسلامى مسخ مى گردد و موعظه ها بر گوشهاى سنگین كارگر نمى افتد؛
حسین با همه دانایى به عدم توانایى خود در پیروزى ظاهرى بر دشمن، علناً به پیشواز مرگ مىرود و با انتخاب شهادت، بزرگترین كارى را كه مى شد كرد، انجام مى دهد. ثمره شهادت امام حسین علیه السلام آگاهى و بازگشت مردم به هویّت اصیل اسلامى و زدن داغ رسوایى كُشتن فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بر پیشانى كریه حكومت یزید است. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه اسلامى براى یارى دین خدا، شهادت است؛ در این جا مجاهد فى سبیل الله با شهادت خود، دین خدا را یارى مى كند. شهادت عمار یاسر نیز از این قبیل است؛ لیكن انعكاس شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام به دلایلى گسترده و خارج از ظرف زمان است.
در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مى شود و در شهادت حمزه اى، با خوب كشتن. در شهادت حسینى، شهید با شكست ظاهرى از دشمن پیروز مى شود و در شهادت حمزه اى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزهاى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شكست دشمن است.
امام حسین علیه السلام
تأثیر اباعبدالله الحسین علیه السلام بر روى اندیشه هاى دكتر شریعتى و خلق روح حماسى و نگاه حسینى وى، در همه آثارش به وضوح دیده مى شود. بازتاب حماسه حسینى در جولان فكر و روحیه وى بسیار گسترده، شورانگیز و عمیق مى باشد؛ به طورى كه بسیارى از جریانات سیاسى و اجتماعى و رویدادهاى تاریخى را با رویكرد به «حادثه كربلا» تحلیل و ارزیابى مى كند. پرداختن به عاشوراى حسینى از منظر دكتر شریعتى بیشتر انعكاس یك قریحه قوى، احساس شورانگیز و ترجمان روح حماسى و بى تاب اوست. این بخش در زوایاى مختلفى قابل مدح است، كه اختصاراً به چند مورد از آن مى پردازیم:
الف) شرایط نهضت امام حسین علیه السلام
“شكل مبارزهاى كه حسین انتخاب كرده، قابل فهمیدن نیست مگر این كه اوضاع و شرایطى كه حسین در آن شرایط، قیام خاصّ خودش را آغاز كرد، فهمیده بشود… اكنون حسین مسئول نگاهبانى انقلابى است كه آخرین پایگاههاى مقاومتش از دست رفته است و از قدرت جدش و پدر و برادرش، یعنى حكومت اسلام و جبهه حقیقت و عدالت، یك شمشیر برایش نمانده و حتى یك سرباز! سالهایى است كه بنى امیه همه پایگاههاى اجتماعى را فتح كرده است.” اسلام در این زمان، چون پوستین وارونه شده است؛ ارزشهاى اسلامى رنگ باخته و دین با حاكمیت افراد فاسد و غاصب، رو به انحطاط و انحراف مى رود.
امام حسین علیه السلام در چنین شرایطى براى اصلاح دین جدش قیام مى كند؛ از یك سو، نیرویى براى تغییر وضع موجود ندارد و از دیگر سو، در سكوت خود مشعل امیدى نمى بیند. بنابراین، با تنهاترین و برندهترین سلاح، سلاح شهادت، به رویارویى با یزید، مظهر باطل مى شتابد و با شهادت خویش بر آنها پیروز مى شود. این كه حسین فریاد مى زند - پس از این كه همه عزیزانش را در خون مى بیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند - فریاد مى زند كه: «آیا كسى هست كه مرا یارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى داند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىكند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى نماید.
ب) بایستن و نتوانستن
“فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست؛ براى او زندگى، عقیده و جهاد است. بنابراین، اگر او زنده است و به دلیل این كه زنده است، مسئولیت جهاد در راه عقیده را دارد. انسان زنده، مسئول است و نه فقط انسان توانا. و از حسین، زنده تر كیست؟ در تاریخ ما، كیست كه به اندازه او حق داشته باشد كه زندگى كند؟ و شایسته باشد كه زنده بماند؟
نفس انسان بودن، آگاه بودن، ایمان داشتن، زندگى كردن، آدمى را مسئول جهاد مىكند و حسین مَثَلِ اعلاى انسانیت زنده، عاشق و آگاه است. توانستن یا نتوانستن، ضعف یا قدرت، تنهایى یا جمعیت، فقط شكل انجام رسالت و چگونگى تحقق مسئولیت را تعیین مى كند نه وجود آن را.” «بایستن» یعنى براى انجام دادن وظیفه مسئولیت دینى و شرعى، تلاش نمودن و تا حد توان براى پیشبرد آن، به تناسب زمان و شرایط، اقدام كردن.
گویاترین كلام براى اداى این مفهوم، فرمایش حضرت امام قدس سره است؛ ایشان در پیامى فرمودند: “ما مأمور به اداى تكلیف و وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه.” هر مسلمانى در هر شرایطى، وظیفه اى دارد كه باید بدان عمل نماید؛ لیكن اقتضاى زمان، شكل انجام وظیفه را به تناسب خود، دستخوش تغییر مى سازد. عمل به وظیفه در بستر زمانى خاص، «جهاد» و در شرایطى «فقه» و در برههاى «پرداختن به مسایل علمى» است؛ لیكن آنچه با تحول زمان دگرگون نمى شود، اصل اداى تكلیف و انجام وظیفه است.
ج) هنر خوب مردن
“او (امام حسین علیه السلام) فرزند خانواده اى است كه هنر خوب مردن را در مكتب حیات، خوب آموخته است… آموزگار بزرگ شهادت اكنون برخاسته است تا به همه آنها كه جهاد را تنها در توانستن مى فهمند و به همه آنها كه پیروزى بر خصم را تنها در غلبه، بیاموزد كه شهادت نه یك باختن، كه یك انتخاب است؛ انتخابى كه در آن، مجاهد با قربانى كردن خویش در آستانه معبد آزادى و محراب عشق، پیروز مى شود و حسین «وارث آدم» - كه به بنىآدم زیستن داد - و «وارث پیامبران بزرگ» - كه به انسان چگونه باید زیست را آموختند - اكنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه باید مردن را بیاموزند.”
شهادت، هنر مردان خداست؛ چنان كه خوب زیستن و خوب زندگى كردن، هنر مردان الهى مى باشد. خوب مردن نیز هنرى است كه در درجه اول، شهدا آن را به ارث مى برند. شهدا شمع هاى فروزانى هستند كه با نثار هستى و وجود خود در محضر حق تعالى، پیروز مى شوند. سیدالشهداء سمبل و الگوى خوب مردن (شهادت) در همه اعصار است. مقتدایان امام حسین علیه السلام كسانى هستند كه از مایه جان خویش در راه خدا نثار مىكنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است كه هنر خوب مردن را در جان بىتاب انسانهاى عاشق، تزریق می كند.
د) آثار شهادت امام حسین علیه السلام
“برخى درباره آثار شهادت حسینى تردید كردند! و آن را قیامى خوانده اند كه شكست خورده است؛ شگفتا! كدام جهاد و كدام جنگِ پیروزى بوده است كه دامنه فتوحاتش در سطح جامعه در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، این همه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟… حسین با شهادت «ید بیضاء» كرد، از خون شهیدان «دم مسیحائى» ساخت كه كور را بینا مى كند و مرده را حیات مىبخشد… اما نه تنها در عصر خویش و در سرزمین خویش، كه «شهادت» جنگ نیست، رسالت است؛ سلاح نیست، پیام است؛ كلمهاى است كه با خون تلفظ مى شود.” تأثیر حادثه كربلا، هم در بستر زمان خود و هم در طول تاریخ، عمیق و فراگیر بوده است.
نهضت هایى كه با فاصله كمى با الهام گیرى از قیام خونین كربلا شكفتند - مانند قیام توابین و ابومسلم خراسانى - و جان هاى مردمى كه از ترنم خونهاى گرم شهیدان كربلا زندگى یافتند، معدود نیستند؛ انقلاب اسلامى شاهد و مثالى زنده در عصر حاضر است كه هم در شروع نهضت، پیروزى انقلاب، ثبات نظام و ادامه آن تا هم اكنون همواره زیر درخشش پرتو عشق به اباعبدالله الحسین علیه السلام جریان یافته است. به راستى كدامین عشق و ایمان جوشان براى پیشبرد انقلاب اسلامى مى توانست به اندازه عشق و ایمان حسینى مؤثر باشد؟
ه) زندگانی جاوید
“آنها كه تن به هر ذلتى مى دهند تا زنده بمانند، مرده هاى خاموش و پلید تاریخند و ببینید آیا كسانى كه سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش آمده اند و مرگ خویش را انتخاب كرده اند - در حالى كه صدها گریزگاه آبرومندانه براى ماندنشان بود و صدها توجیه شرعى و دینى براى زنده ماندن شان بود - توجیه و تأویل نكرده اند و مرده اند، اینها زنده هستند؟ آیا آنها كه براى ماندنشان تن به ذلت و پستى، رها كردن حسین و تحمل كردن یزید دادند، كدام هنوز زنده اند؟
هر كس زنده بودن را فقط در یك لَشِ متحرك نمى بیند، زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش مى بیند، حس مى كند و مرگ كسانى را كه به ذلتها تن داده اند تا زنده بمانند، مى بیند.” شهدا زنده اند و سیدالشهداء زنده ترین شهید تاریخ است. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف كربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسلها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى كدامین ملت را مى توان سراغ گرفت كه با روح و خون حسین همگرایى كنند و به افتخار یكى از دو پیروزى نرسند؟ خون حسین، مایه حیات بخشى است كه در گذر زمان بر كالبد ملتها دمیده مى شود و آنها را به زندگى فرا مى خواند و حسین علیه السلام زنده جاویدى است كه هر سال، دوباره شهید مى شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى كند.
و) ساعات آخر شهادت
“عصر عاشورا، امام حسین علیه السلام با آن دقت نظافت مى كند، با آن دقت آرایش مى كند، بهترین لباسهایش را مى پوشد و بهترین عطرهایش را مى زند، در اوج خون و در اوج مرگ و در اوج نابودىِ همه كسانش و در آستانه رفتن خودش، هر ساعتى كه مى گذشت و شهدا هم بر هم انباشته مى شدند، چهره او گلگون تر و برافروخته تر و قلبش بیشتر به تپش مى آمد، كه مى دانست فاصله حضور، اندك است؛ چه «شهادت» حضور نیز هست.” حضور شایسته در محضر خدا، آرزوى سرشار از اشتیاقى است كه مردان خدا همواره براى آن، لحظه شمارى مى كنند و شهادت، شایسته ترین وسیله حضور در پیشگاه الهى است. آرایش با دقّت امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا نیز به خاطر شایسته ترین حضورى است كه یك امام مى تواند در محضر الهى داشته باشد.
ز ) مسئولیت ما
“این كه حسین فریاد مى زند - پس از این كه همه عزیزانش را در خون مى بیند و جز دشمن كینه توز و غارتگر در برابرش نمى بیند - فریاد مى زند كه: «آیا كسى هست كه مرا یارى كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى داند كه كسى نیست كه او را یارى كند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مىكند و دعوت شهادت او را به همه كسانى كه براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى نماید
.” امام حسین علیه السلام مظهر و سمبل حق است كه در همه عصرها، چون نمادى زنده و خروشان، ظهور پیدا مى كند و همه كسانى را كه از پاسدارى حقیقت زمان خود طفره مى
روند، به یارى مى طلبد و در واقع یارى طلبیدن امامِ عشق در كربلا، انعكاس موج اندیشه اسلامى براى كمك به حق در همه زمان هاست. «هل من ناصر ینصرنى»، یعنى آیا كمك كننده اى هست كه حق را یارى كند؟
حضرت زینب علیها السلام
نمى توان از كربلاى حسین نوشت و در آن، از كار بزرگ زینبى یادى نكرد؛ چرا كه حادثه كربلا با نقش مكمّل و بى بدیل حضرت زینب علیها السلام كامل مى شود.
مرحوم شریعتى در این مورد مى گوید: “رسالت پیام از امروز عصر، آغاز مى شود. این رسالت بر دوشهاى ظریف یك زن، «زینب» - زنى كه مردانگى در ركاب او جوانمردى آموخته است و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش. آنهایى كه گستاخى آن را دارند كه مرگ خویش را انتخاب كنند، تنها به یك انتخاب بزرگ دست زدهاند؛ اما كار آنها كه از آن پس زنده مىمانند، دشوار است و سنگین. و زینب مانده است، كاروان اسیران در پىاش، و صفهاى دشمن تا افق در پیش راهش، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش. وارد شهر مىشود، از صحنه بر مىگردد. آن باغهاى سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوى گلهاى سرخ به مشام مىرسد. وارد شهر جنایت، پایتخت قدرت، پایتخت ستم و جلادى شده است؛ آرام و پیروز، سراپا افتخار؛ بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد مى زند: «سپاس خداوند را كه این همه كرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا كرد، افتخار نبوت، افتخار شهادت…»
اگر زینب پیام كربلا را به تاریخ باز نگوید، كربلا در تاریخ مى ماند.” بدون شك حضور حضرت زینب علیهاالسلام در كربلا به عنوان پیام رسان شهیدان، حیاتى ترین عنصر در ماندگارى «حماسه حسینى» است. اگر زینب نبود، كربلا در كربلا مى ماند و حماسه درخشان حسینى اسیر حصار زمان خود مى شد. حضرت زینب علیها السلام خود سرود حماسه اى بود كه درخشید و حماسه سترگ كربلا را در همه زمانها سارى و جارى ساخت.
مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قمی رحمت الله علیه به نقل از عالم جلیل القدر شیعه ،نماز حاجت منقول از امام صادق علیه السلام مرحوم کلینی صاحب مجموعه ی کتب کافی ، نماز معتبری را از امام صادق روایت می کند
که در این نماز،امام صادق علیه السلام بر ای شخص حاجتمند ، برآورده شدن حاجتش را ضمانت کرده اند .
مرحوم کافی به سند معتبر از عبد الرحیم قصیر روایت کرده است :
عبد الرحیم قصیر گفت :
وارد بر حضرت صادق علیه السلام شدم و عرض کردم فدایت شوم از پیش خود دعایی اختراع کرده ام .حضرت صادق علیه السلام فرمودند : مرا واگذار از دعایی که اختراع کردی . هرگاه ترا حاجتی رخ داد چنین کن:
پناه ببر به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و دو رکعت نماز بخوان و آنرا هدیه کن به آنحضرت .
عبد الرحیم قصیر می گوید عرض کردم : به چه نحو این نماز را به جا آورم ؟!
امام صادق علیه السلام فرمودند :
1 – ابتدا غسل می کنی
2 – سپس دو رکعت نماز می خوانی همانند نماز صبح در افتتاح و اختتام ( یعنی مثل نماز صبح )
3 – سپس بعد از سلامِ نماز ، این دعا را بخوان :
اَللهم انتَ السَّلامُ و منک السَّلامُ و الیک یرجع السَّلامُ .
بارپروردگارا ! تویی سلام و از جانب توست سلام و سلام به سوی تو بر می گردد .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و بَلِّغ روحَ مُحمدٍ مِنّي السَّلامُ و أَرواحَ الائِمةِ الصادقینَ سَلامی
بار پروردگارا ! بر محمد و آل محمد درود فرست و سلام من را به روح حضرت محمد و ارواح امامان راستگو ابلاغ بفرما
وَاردُد عَلیَّ مِنهُمُ السَّلام وَ السَّلامُ علیهِم و رَحمَتُ الله و برکاته .
و برگردان به من جواب سلام ایشان را . و درود و رحمت خداوند بر آنان
اللهم إِنَّ هاتَینِ الرَّکعَتَینِ هِدیَةٌ مِنّی إلی رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله .
باپروردگارا ! این دو رکعت {نماز که خواندم}هدیه ای است از جانب من به سوی رسولت که درود بر او و خاندانش باد .
فأثبِني عَلَیهِما مَا أَمَّلتُکَ وَ رَجَوتُ فیکَ وَ فِی رَسُولـِکَ یا وَلِی المُومِنینَ .
پس برآورده فرما با این دو رکعت آنچه را که امید دارم و از تو از رسولت ای دوستدار مومنین
4 – بعد از خواندن این دعا به سجده می روی و چهل مرتبه می گویی :
یا حَیُّ و یا قَیُّوم
یا حَیّـًا لا یَموُت
یا حَیّـًا لا إِله َ إِلّا أنت
یا ذَالجـَلالِ وَ الإکـرام
یا أَرحَمَ الرَّاحِمــين
5 – سپس جانب راست را به زمین می گذاری و همین دعا را چهل مرتبه می خوانی
6 – سپس جانب چپ را به زمین می گذاری و همین دعا را چهل مرتبه می خوانی .
7 – سپس سر از سجده بر میداری و دست را بلند می کنی و چهل مرتبه این دعا را می خوانی
8 – سپس دستها را بر گردن خود می کذاری و التجا می بری با انگشت شهادت خود و چهل مرتبه این دعا را می خوانی
9 – بعد از اتمام این مراحل ، محاسن خود را با دست چپ در دست می گیری ( بانوان دست بر چانه ی خود ی گذارند ) و گریه میکنی و یا اگر گریه ات نیامد خود را به حالت گریه قرار می دهی
10 – سپس می گویی :
یا محمد یا رسول الله اشکوا الی الله و الیک حاجتی و الی اهل بیتک الراشدین حاجتی و بکم اتوجه الی الله فی حاجتی .
11 – سپس به سجده می روی و آنقدر یا الله می گویی تا نفست قطع شود .
12 – سپس می گویی :
صل علی محمد و آل محمد وَافعَل بِي کذا و کذا ( و به حای کذا و کذا ) حاجت خود را می گویی .
امام صادق علیه السلام فرمودند : من ضامنم بر خدای عزوجل که از جای خود حرکت نکرده ای مگر آنکه حاجت تو بر آورده شود .
راقم سطور فوق می افزاید : این کمترین در سه مرحله این نماز را به جا آوردم و در هر سه مرحله حاجت خود را از درگاه حضرت باری تعالی گرفته ام لکن لازم به ذکر است که خداوند تبارک و تعالی اگر صلاح بنده را در برآورده شدن حاجت در این دنیا نبیند اجر آن را محاسبه نموده و در نامه ی اعمال وی محاسبه خواهد نمود .
هلال ماه محرم است،
دلم شكستهی غم است
ندا رسد ز آسمان
محرم است، محرم است
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد
مامور قبض روح خدا، دور ما نگرد
ما کربلا ندیده به تو جان نمی دهیم
ایام عزای حسینی تسلیت باد
ماه مُحَرّم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماههای حرام است. بههمانگونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماهها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد.محرم نخستین ماه از ماههای دوازده گانه قمری و یکی از ماههای حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود. شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در قتل امام حسین بن علی است. حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشویم: غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، ازدواج فاطمه، ورود علی ، نبرد کربلا – تاسوعا و عاشورا و قتل حسین و اسارت خاندان امام به کوفه و شام. همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی، قتل جعفر برمکی و انقراض خاندان برمکی و دولت برمکیان، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است. عروج ادریس به آسمان، استجابت دعای زکریا ، عبور موسی از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل نیز در ماه محرم رخ داده است.
عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت
امير المومنين عليه السلام
بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارک
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است
پيامبر اکرم(ص)
نازد به خودش خدا که حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عيد غدير خم مبارک باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک
دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد
عيد بر شما مبارک
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه کس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارک
تمام لذت عمرم در اين است / که مولايم اميرالمومنين است
عيد شما مبارک
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد
ناشر حکم ولايت به ولي مي نازد
گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي
عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است…. هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا که علي نور بود سايه ندارد
عيد غدير مبارک
شبي در محفلي ذکر علي بود
شنيدم عارفي فرزانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
خورشيد شکفته در غدير است علي
باران بهار در کوير است علي
بر مسند عاشقي شهي بي همتاست
بر ملک محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي
گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي
گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـک نمودم روي قلبم يا علي
شبي در محفلي ذکر علي بود ، شنيدم عاشقي مستانه فرمود ، اگر آتش به زير پوست داري ، نسوزي گر علي را دوست داري . عيد غدير خم بر شما مبارک
نام علي : عدالت — راه علي : سعادت — عشق علي : شهادت — ذکر علي : عبادت — عيد علي : مبارک
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم ، از بهر ديدن حيدر کرار ميرويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم
عجب تمثيلي است اين که علي مولود کعبه است . . . . يعني اينکه باطن قبله را در امام پيدا کن . عيد غدير خم مبارک
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشکد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارک
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به کائنات ندا شد به صوت جلي . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارک
رسولي کز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارک
عيد کمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت
امير المومنين عليه السلام
بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد
خورشيد چراغکي ز رخسار عليست / مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسايه ديوار به ديوار عليست
عيد غدير مبارک
روز عيد غدير خم از شريف ترين اعياد امت من است
پيامبر اکرم(ص)
نازد به خودش خدا که حيدر دارد / درياي فضائلي مطهر دارد
همتاي علي نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عيد غدير خم مبارک باد
خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک
دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد
عيد بر شما مبارک
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
چون نامه ي اعمال مرا پيچيدند
بردند به ميزان عمل سنجيدند
بيش از همه کس گناه ما بود ولي
آن را به محبت علي بخشيدند
عيدتان مبارک
تمام لذت عمرم در اين است / که مولايم اميرالمومنين است
عيد شما مبارک
نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد
ناشر حکم ولايت به ولي مي نازد
گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي
عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد
هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است…. هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد. (خطبه ي غديريه)
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز از حب علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا که علي نور بود سايه ندارد
عيد غدير مبارک
شبي در محفلي ذکر علي بود
شنيدم عارفي فرزانه فرمود
اگر آتش به زير پوست داري
نسوزي گر علي را دوست داري
خورشيد شکفته در غدير است علي
باران بهار در کوير است علي
بر مسند عاشقي شهي بي همتاست
بر ملک محمدي امير است علي
مدح علي و آل علي بر زبان ماست / گويا زبان براي همين در دهان ماست
روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي
گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي
گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـک نمودم روي قلبم يا علي
شبي در محفلي ذکر علي بود ، شنيدم عاشقي مستانه فرمود ، اگر آتش به زير پوست داري ، نسوزي گر علي را دوست داري . عيد غدير خم بر شما مبارک
نام علي : عدالت — راه علي : سعادت — عشق علي : شهادت — ذکر علي : عبادت — عيد علي : مبارک
ما زين جهان از پي ديدار ميرويم ، از بهر ديدن حيدر کرار ميرويم ، درب بهشت گر نگشايند به روي ما ، گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم
عجب تمثيلي است اين که علي مولود کعبه است . . . . يعني اينکه باطن قبله را در امام پيدا کن . عيد غدير خم مبارک
اي خداي مرتضي ، گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشکد . عيد غدير خم ، عيد ولايت و امامت مبارک
اگر خلق عالم علي را مي شناختند ، دوستش ميداشتند و اگر خلق عالم علي را دوست ميداشتند ، جهنم آفريده نميشد
به روز غدير خم از مقام لم يزلي ، به کائنات ندا شد به صوت جلي . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا عليست علي ، عيد غدير خم بر شما مبارک
رسولي کز غدير خم ننوشد ، رداي سبز بعثت را نپوشد . عيد غدير خم مبارک
13 آبان در تاریخ انقلاب اسلامی برگی زرین و مقطعی حساس و مناسبتی پرخاطره و سرنوشت ساز است . در این روز حضرت امام خمینی (ره) از کشور تبعید شد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی دانش آموزان معترض به رژیم طاغوت به خاک و خون کشیده شدند و بالاخره لانه جاسوسی شیطان بزرگ بوسیله دانشجویان انقلابی به تصرف در آمد .
در 13 مهر 1343 به دستور شاه ، پیشنهاد آمریکا مبنی بر اعطای مصونیت قضایی به اتباع آمریکایی (کاپیتالاسیون)، به صورت یک لایحه قانونی در هیات دولت تصویب گردید . در همان سال مجلسین شورای ملی و سنا نیز آن را تصویب کردند . چندی بعد ، نشریه داخلی مجلس متن کامل سخنرانیها و گفتگوهای نمایندگان و رئیس دولت در زمینه این لایحه را منتشر کرد .
امام خمینی (ره) با درک عمق فاجعه از پای ننشسته و زبان به اعتراض گشودند . مساجد و مجالس پس از روشنگری امام محل اعتراض مردم به نوکری بی قید و شرط رژیم طاغوت به آمریکا شد . با اوج گرفتن اعتراضات مردمی ، رژیم همه شیوه ها را برای آرام کردن ایشان به کار برد ، اما هیچ کدام کارساز نبود . فریبکاری و وارونه جلوه دادن حقایق ، بازداشت و زندان ، تهمت ، دروغ پردازی ، جو سازیهای کاذب ، تهدید و تطمیع ، وحشیگری و کشتار ، اختلاف افکنی و … ، در برابر روح بزرگ امام (ره) بی اثر شده بود . تنها یک راه باقی مانده بود و آن تبعید امام بود .
در شب 13 آبان 1343 ، صدها کماندو و چترباز مسلح به همراه مزدوران ساواک به سرپرستی سرهنگ مولوی ( رئیس ساواک تهران ) بیت امام را در قم محاصره کرده ، از بام و دیوار به منزل امام یورش بردند و پس از ضرب و شتم خادمین منزل ، امام را دستگیر و به تهران انتقال دادند وبلافاصله رهبر کبیر انقلاب اسلامی را با یک هواپیمای نظامی از فرودگاه مهرآباد تهران به ترکیه تبعید کردند و به دنبال آن ساواک اطلاعیه ای را از رادیو تلویزیون و مطبوعات به شرح زیر منتشر کرد :
” طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون آقای خمینی و تحریکات مشار الیه ، علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد ، لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 ، از ایران تبعید گردید . “
دستگیری و تبعید امام با واکنش شدید اقشار مختلف مردم مواجه شد . شهرهای قم ، مشهد و تهران به حالت تعطیل درآمدند .
در بسیاری از شهرها تظاهرات به راه افتاد . حسنعلی منصور ، نخست وزیری که لایحه را به مجلس برده و از تصویب گذرانده بود ، به دست مبارزان به سزای اعمال ننگین خود در نوکری اربابانش رسید و نهضت اسلامی وارد مرحله جدید مبازره علنی با رژیم گردید .
14 سال بعد سربازان امام خمینی که در 13 آبان 1343 تازه متولد شده بودند با اوج گرفتن انقلاب اسلامی گوش به فرمان و پا در رکاب عرصه را بر رژیم سر سپرده طاغوت تنگ کردند تا جایی که رژیم علی رغم اعطا آزادی های ظاهری ، دانش آموزان معترض را به گلوله بست و برگی دیگر بر دفتر جنایات خود افزود .
صبح روز 13 آبان 1357 دانش آموزان در حالی که مدارس را تعطیل کرده بودند روبه سوی دانشگاه نهادند تا بار دیگر پیوندشان را با رهبر بت شکن خویش به جهانیان اعلام نمایند. نوجوانان و جوانان پرشور خداجو گروه گروه داخل دانشگاه شدند و به همراه دانشجویان و گروههای دیگری از مردم در زمین چمن دانشگاه اجتماع کردند. مأموران شاه، دانشگاه را به محاصره خود درآورده بودند تا چنانچه فریاد حق طلبانه از گلویی برخاست آن را با گلوله پاسخ دهند. دانش آموزان در کناره نرده ها و زمین چمن اجتماع کرده بودند و فریاد مقدس “الله اکبر” آنان فضا را می شکافت و تا فاصله های دور طنین می انداخت.
ساعت یازده صبح مأموران ابتدا چند نارنجک گاز اشک آور در میان دانش آموزان و دانشجویان پرتاب کردند. اجتماع کنندگان در حالی که به سختی نفس می کشیدند، صدای خود را رساتر کردند و با فریاد دشمن شکن “الله اکبر” لرزه بر اندام مأموران مسلح شاه افکندند. در این هنگام تیراندازی آغاز شد و لاله های انقلاب یکی پس از دیگری در خون غلتیدند جوانان با فریاد الله اکبر و با شعارهای مرگ بر امریکا و مرگ بر شاه به شهادت رسیدند و انقلاب خونین اسلامیشان را تداوم بخشیدند و دشمنان اسلام را بیش از پیش به رسوایی و شکست کشاندند. در این واقعه 56 تن شهید و صدها نفر مجروح شدند. یکی از شاهدان عینی می گوید:
“شنبه 13 آبان سال 1357 ساعت 11 صبح، بیش از هفت هزار دانش آموز و دانشجو و دیگر طبقات مردم در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده و عده ای سرگرم تماشای نمایشگاه عکس بودند و گروهی به سخنرانی گوش می کردند که ناگهان یک کپسول گاز اشک آور در هوا چرخید و روی زمین دانشگاه فرود آمد. عده ای سراسیمه به سوی در ورودی دانشگاه دویدند، ولی در همین موقع صدای تیراندازی بلند شد. سربازان از پشت میله های دانشگاه به سوی مردم شلیک کردند. هنوز فریادهای “نترسید تیراندازی هوایی است” بلند بود که دانشجویی به زمین افتاد، از این لحظه به بعد دانشگاه و خیابان های اطراف آن به صحنه جنگ و گریز مبدل شد. دانشجویان و دانش آموزان قصد داشتند آن روز به سوی منزل مرحوم آیت الله طالقانی راهپیمایی کنند. درست هنگامیکه قصد داشتند از دانشگاه خارج شوند با تیراندازی ماموران مواجه شدند و به دنبال آن دانشگاه صحنه برخوردهای خونین شد. مجروحان توسط دانشجویان به بیمارستان منتقل شدند.”
در همان ساعات اولیه نیروهای ضربت وارد دانشگاه شدند و دانشجویان و دانش آموزان برای مقابله با حمله آنان آتش افروختند و به دنبال آن مأموران پس از چند متر پیشروی مجبور شدند دانشگاه را ترک کنند .
با شدت گرفتن تظاهرات، مأموران شاه خیابان های اطراف دانشگاه و قسمتی از خیابان انقلاب را بستند و دانشجویان و دانش آموزان در خیابانهای اطراف پراکنده شدند. تظاهر کنندگان در خیابانهای جمهوری اسلامی و ولی عصر (عج) و خیابان های منشعب از آن آتش افروختند و با شعار الله اکبر و لا اله الا الله تظاهرات ادامه داشت .
ساعت دو بعداز ظهر مجدداً ماموران رژیم طاغوت بر روی دانشجویان و دانش آموزان که در داخل دانشگاه بودند، تیراندازی کردند که در همان لحظات اول عده ای از دانشجویان به زمین افتاده و در خون غلتیدند. دانشجویان و دانش آموزان با پلاکاردهایی که در آن شمار کشته شدگان دانشگاه را نوشته بودند و با دادن شعار الله اکبر خمینی رهبر به راهپیمایی پرداختند. جنگ و گریز ماموران ساواک با دانشجویان و دانش آموزان تا پاسی از شب ادامه داشت …
امام خمینی (ره) در پیامی که به همین مناسبت از پاریس برای امت قهرمان ایران فرستادند، فرمودند:
“عزیزان من صبور باشید که پیروزی نهایی نزدیک است و خدا با صابران است. ایران امروز جایگاه آزادگان است… من از این راه دور چشم امید به شما دوخته ام… صدای آزادیخواهی و استقلال طلبی شما را به گوش جهانیان می رسانم".
بالاخره خون شهدای دانش آموز و ملت به ثمر نشست و انقلاب اسلامی علی رغم مخالفت دنیای استکبار به پیروزی رسید و از اینجاست که موجودیت نظام سلطه با ظهور انقلاب اسلامی به چالش کشیده شد و دشمنان ملت انقلابی با درک شرایط و پیش بینی آینده انقلاب ، کمر به نابودی آن بستند .
یکی از مراکزی که در آسیب رسانی به انقلاب موثری داشت سفارت آمریکا در تهران بود که پس از تصرف آن بوسیله دانشجویان پیرو خط امام مشخص شد که این مکان لانه ای بود برای جاسوسان آمریکایی و برقراری ارتباط با دشمنان ملت و باز هم در 13 آبان و اینبار در سال 1358 استکبار مزه شکست را چشید و در جامعه جهانی تحقیر شد .
این حماسه ماندگار که امام خمینی (ره) آنرا به حق ، انقلاب دوم و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید به دنبال تحرکات مشکوک و مداخله جویانه سفارت آمریکا در امور داخلی کشورمان به وقوع پیوست .
در اوایل پیروزی انقلاب ، حرکتهایی صورت می گرفت تا جو سیاسی جامعه را پیچیده کرده و به نفع آمریکا پیش ببرد ؛ در چنین شرایطی امام خمینی (ره) بیانات قاطعی علیه ابرقدرتها به ویژه آمریکا ایراد فرمودند و فرمان مقابله با توطئه های استکبار را به تمامی دانش آموزان ، دانشگاهیان و طلاب علوم دینی صادر کردند .
دانشجویان مسلمان با درک فرمان امام ، در لبیک به فرمایش ایشان و وادار کردن آمریکا به استرداد شاه و اموال ملت ، تصمیم به تصرف سفارت آمریکا گرفتند پس از بررسی اسناد و مدارک به جا مانده در لانه جاسوسی اوج نفرت نظام سلطه از ملت ایران نمایان شد . اسناد خیانت نوکران داخلی آمریکا در چندین کتاب جمع آوری و به چاپ رسیده که متاسفانه همانند کتابهای ارزشمند استاد مطهری به دست فراموشی سپرده شده است .
با تسخیر لانه جاسوسی ماهیت چهره های سازشکار که در صحنه سیاسی کشور ظاهر شده بودند ، افشا گردید و روحیه بیداری ، هوشیاری و وحدت و همبستگی در جامعه اسلامی دمیده شد و از همه مهمتر ، ابهت پوشالی آمریکا در جهان شکست و مردم دنیا جرات پیدا کردند تا در برابر سیاستهای ستمگرانه آن اعتراض کنند .
در هر سه واقعه به روشنی ردپای نظام سلطه را می توان دید . در تبعید حضرت امام خمینی (ره) به ترکیه و کشتار دانش آموزان و نیز توطئه علیه ملت انقلابی ایران در لانه جاسوسی .
گرچه از آنروزها زمان زیادی گذشته ولی دشمنی استکبار با ملت ما پایان نپذیرفته و همچنان ادامه دارد و هروز در قالبی و شکلی متفاوت . روزی با کودتا و روز دیگر با محاصره سیاسی و اقتصادی و تحمیل جنگ و در نهایت با تهاجم همه جانبه فرهنگی که از همه توطئه های نظام سلطه خطرناکتر و موثر تر بوده و پایههای فکری انقلاب و نظام اسلامی را تهدید می کند و لازم است نسل امروز همانند نسلهای گذشته با شناخت دقیق از نقشه دشمنان با هوشمندی به مقابله با آنها برخیزند و انقلاب و نظام و کشور خود را در برابر توطئه ها بیمه کنند .
یاد شهدا انقلاب اسلامی ، دفاع مقدس و مخصوصاً شهدای دانش آموز و دانشجو گرامی باد .
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یاعلی
عيد غدير، عيد الله الاکبر و عيد آل محمد و ارزشمندترين و والاترين عيد اسلامياست. هيچ روزي در طول سال، فرخندهتر و مبارکتر از اين روز مقدس نزد شيعيان اهلبيت نيست. امام صادق سلام اللهعليه ميفرمايد:
«ان يوم غدير خم بين الفطر و الاضحي و الجمعه کالقمر بين الکواکب…» روز عيدغدير خم در ميان سه عيد فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگي ماه در ميانستارگان است. چه تعبير ظريفي امام دارد که عيد غدير را تشبيه به ماه کرده است وديگر اعياد را به ستاره; زيرا در اين روز بزرگ بود که خداوند اعلام کرد: امروزدين را بر شما تکميل کردم و نعمتم را بر شما به اتمام رساندم «اليوم اکملتلکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا». نعمتبزرگ اسلام که ازهر نعمتي ارزندهتر و گرانبهاتر است، کامل نميشود و محقق نميگردد جز با ولايت عليعليه السلام «و مانودي بشيء مثل ما نودي بالولايه». محب الدين طبري از علماي بزرگ اهل سنت نقل ميکند که رسول خدا(ص) فرمود: «اذاجمع الله الاولين و الاخرين يوم القيامه و نصب الصراط علي جسر جهنم، لميجزها احدالا من کانت له براءه بولايه علي بن ابي طالب». در روز قيامت که خداوند تمام مردم را جمع ميکند و صراط بر پل دوزخ زده ميشود،هيچ کس از آن نميگذرد جز کسي که با ولايت علي ابن ابيطالب، گذرنامه بيزاري وبرائت از جهنم را داشته باشد. ولايت علي(ع) همان دين حنيف است که فرمود:
«فاقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها». پس اي پيامبر (همراه با پيروانت) به سوي آيين پاک اسلام رويآور که فطرت الهياست و مردم بر آن مفطور شدهاند.
و ولايت علي همان طريقه و روش صحيح زندگي است که اگر مردم آن روش را برگزينند،خداوند در روز رستاخيز، از آب گواراي حوض کوثر به دست علي عليه السلامسيرابشان ميگرداند. «و ان لو استقاموا علي الطريقه لاسقيناهم ماء غدقا.» و ولايت همان نعمتي است که حتما از آن سؤال ميشود که با آن چگونه رفتار کرديد«ثم لتساءلن يومئذ عن النعيم.» آلوسي، مفسر بزرگ اهل سنت در تفسير کبير روح المعاني پس از ذکر آيه شريفه«وقفوهم انهم مسئولون» و آنان را متوقف کنيد و ايستبدهيد که مسئوليت دارند وبايد پاسخگو باشند، در ذيل تفسير اين آيه، اقوال گوناگوني را نقل ميکند و سپسنتيجه ميگيرد و ميگويد:
«سزاوارترين و صحيح ترين سخن اين است که در آن روز از عقايد و اعمال انسانسؤال ميشود و از همه مهمتر و عظيمتر، قطعا ولايت علي کرم الله وجهه است». و در اين روز بزرگ که يادآور نصب و تعيين اميرالمؤمنين به دست مبارک رسولاکرم صلي الله عليه و آله وسلم و به امر پروردگارش است، بايد اين فطرت الهيرا در دلها زنده کرد و پردههاي ظلمت و جهالت و تارهاي ناداني و غفلترا ازديدگان غافلان برداشت تا بر طريقه حق پايدار گردند و به صراط مستقيم الهي رويآورند و دينشان کامل شود. مفضل از امام صادق عليه السلام ميپرسد:
مولاي من! آيا به من دستور ميدهي کهاين روز را روزه بداريم؟ حضرت پاسخ ميدهد: «اي و الله اي و الله انه اليوم الذي نجي فيه ابراهيممن النار فصام لله شکرا لله عزوجل ذلک اليوم، و انه اليوم الذي اقام رسول اللهاءميرالمؤمنين علما و ابان فضله و وصيته، فصام ذلک اليوم، و ذلک يوم صيام وقيام و اطعام الطعام و صله الاخوان و فيه مرضاه الرحمن و مرغمه الشيطان». آري، به خدا قسم آري، به خدا قسم! اين همان روزي است که خداوند، حضرتابراهيم را از آتش رها ساخت، پس او به شکرانه اين لطف الهي، اين روز را روزهگرفت. و همانا اين روز، روزي است که رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله وسلم اميرالمؤمنين عليه السلام را بر مردم نصب کرد و بزرگواري و فضلش رانمايان ساخت و او را وصي و جانشين خود قرار داد، پس او هم در اين روز، روزهگرفت و اين روز، روز روزه گرفتن و دعا کردن و مسلمانان را اطعام نمودن و بهديدار برادران ديني رفتن است و در اين روز، رضايتخداي رحمان به دست ميآيد وبيني شيطان به خاک ماليده ميشود (مايوس ميگردد(
امام صادق عليه السلام اعمال اين روز مهم را در چهار چيز خلاصه ميکند:
1/ صيام: در برخي روايات وارد شده که روزه اين روز برابر استبا صد بار حجو صد بار عمره. و در روايت ديگري، کفاره شصتسال گناه است. پس حتما برادران وخواهران به اين فضيلتبسيار مهم توجه کنند و حتما آن را روزه بدارند.
2/ قيام: اصطلاحا قيام بر عبادت و زنده نگه داشتن اين يوم الله با مناجات ودعا و استغفار، اطلاق ميشود ولي ممکن است قيام کنايه از استقامت و پايداري درراه حق و قيام در برابر دشمنان اسلام و مسلمين و مبارزه با طاغوتها و ستمپيشگانباشد. بهر حال خود قيام عليه باطل و جهاد در راه خدا، نيز يک عبادت بزرگ استبلکهاز اهم فرائض و واجبات است.
3/ اطعام الطعام: مهماني کردن و اطعام نمودن برادران باايمان از ويژگيهايتمام اعياد به ويژه اين عيد بزرگ است که بر آن تاکيد شده است. و قطعا خرسندنمودن مؤمنين، از برترين عباداتي است که رضايت پروردگار را به دنبال دارد.
4/ صله الاخوان: احسان و نيکي به برادران مؤمن و ديد و بازديد و زيارت آنانپيوسته از اعمال بسيار پسنديده و نيکو است ولي در اين روز، تاکيد بر آن شدهاست. در روايت دارد که هر وقتبا برادر مومني ديدار کرديد، براي تهنيتبه اوبگوييد: «الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه اميرالمؤمنين والائمهعليهم السلام» سپاس و حمد خداي را که ما را جزء تمسکجويان به ولايت اميرمومنان وديگر امامان درود خداي رحمان بر آنان قرار داد. فرا رسيدن اين اعياد بزرگ اسلامي را به مقام شامخ ولي الله الاعظم ارواحنالتراب مقدمه الفداء، علماي اعلام، مقام معظم رهبري، ملتبزرگ ايران و عموممسلمانان و شيعيان و پيروان امامان، تبريک و تهنيت عرض نموده، از خداي بزرگخواهانيم ما را جزء شيعيان و ولايتپذيران واقعي قرار دهد.
عید غدیر بر هموطنان عزیز مبارک
ماه رمضان نهمین ماه قمری است رمضان ماه روزهگرفتن مسلمانان است.
واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است. میگویند چون به هنگام نامگذاری ماههای عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرارداشت، ماه رمضان نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است. این ماه، ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهای قدر در آن قراردارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.
ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود و عبادت در یکی از شبهای قدر بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا (ص) در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رویآورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بی تو تنهایی سخت است ای عشق من،ای تمام هستی من. بی تو بودن معنا ندارد. بی تو، چراغ زندگی ام خاموش است. بی تو، گذران قافله عمر دلگیر است. بی تو، زینب تنها می شود، حسین می میرد. بی تو، بیت الاحزان مدینه تنها می شود. بی تو، آسمان چگونه ببارد، زمین چگونه تاب بیاورد. بی تو، مدینه سر بر بالین کدام دوست نهد. بی تو، ستارگان خاموشند. بی تو، دیگر صدای ضجه و ناله نمی آید. زهرا جان! ریحانه رسول! بی تو، خورشید غمگنانه غروب می کند. ای بی همتا!… آسمان چگونه پهلویت را دید و نگریست، و زمین چگونه صورتت را دید و در هم نشکست. ای برترین بانو! عارفانه عروج کردی و چشم در چشم رسول دوختی. عاشقانه پر کشیدی و در آغوش برترین بشر آرام گرفتی!
سرور بانوان دو عالم، حضرت صدیقه طاهره، زهرای مرضیّه، عطای خدای رحمان، کوثر پرثمر قرآن و همتای امیر مؤمنان است. آن حضرت در بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت، در مکه پا به عرصه گیتی نهاد و در دوران حضور پدرش در مکه، سختی های آن بزرگوار را در راه تبلیغ دین مبین اسلام دید و خود نیز سه سال از کودکی را در شرایط جانکاه و طاقت فرسای شعب ابی طالب گذراند. زهرا علیهاالسلام در آن هنگام فریاد کودکان را می شنید و خودش هم طعم گرسنگی را می چشید و از این رهگذر، درس شکیبایی و مقاومت را فرا می گرفت. ایشان به سبب ایثارگری فراوان در راه پدر، لقب «امّ ابیها»، را از آن خود کرد. در خردسالی مادرش خدیجه را از دست داد و قلب کوچکش فراق مادر را احساس کرد. ایشان از هیچ اقدامی برای یاری پدرش دریغ نمی ورزید و در سال سیزدهم بعثت، پس از هجرت پیغمبر به مدینه، با سن اندک خود، مسیر صدها کیلومتری مکه تا مدینه را پیمود و همراه امیرمؤمنان علی علیه السلام و دیگر زنان، خود را به آن حضرت رساند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم پس از رحلت حضرت خدیجه، با ام سلمه ازدواج کرد و فاطمه را به همسر وفادار خود سپرد تا از وی نگهداری کند. ام سلمه می گوید: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه را به من سپرد تا درتربیتش کوشش کنم. من هم از تربیت و راهنمایی او دریغ نداشتم، ولی به خدا سوگند، او از من باادب تر و داناتر بود.
امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیهاالسلام از آن جهت محدَّثه نامیده شده که فرشتگان از آسمان فرود می آمدند و مانند حضرت مریم به وی می گفتند: ای فاطمه «خدا تو را برگزید و پاکیزه گردانید و تو را بر زنان عالم برتری داد.» ای فاطمه «در پیشگاه پروردگارت فروتنی و سجده کن وبا رکوع کنندگان رکوع نما» و بدین ترتیب، وی با فرشتگان نیز سخن می گفت. شبی فاطمه علیهاالسلام به فرشتگان فرمود: مگر مریم، دختر عمران برگزیده و برتر از تمام زنان عالم نیست؟ آنها گفتند: مریم تنها سرور زنان عالم در زمان خود بود، ولی خدا تو را سرور زنان در زمان خودت و زمان مریم و نیز زنان اولین و آخرین قرار داده است.
r سلمان فارسی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به من فرمود: ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، در بهشت در کنار من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، در آتش جهنم خواهد بود. ای سلمان! دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت ترین این جایگاه ها، عبارت است از مرگ و قبر و میزان و سنجش [اعمال] و محشر و [پل] صراط و حساب رسی. هر کس دخترم فاطمه از او راضی باشد، من هم از او خشنود می گردم و هر کس من از او خشنود باشم، خداوند از او خرسند خواهد بود. هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می گیرم و هر کس من بر او خشم گیرم، خداوند بر او غضب می کند. ای سلمان! وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم کند.
r اگر همه خوبی ها و فضیلت ها در شخصیتی جمع گردد، آن شخص فاطمه است بلکه او بزرگ تر از این توصیف هاست. به درستی که دخترم فاطمه در بزرگواری و کرامت، بهترین فرد بر روی زمین است.
r جُمَیع می گوید: همراه با عمه ام به نزد یکی از همسران پیغمبر رفتیم. از او پرسیدند: چه کسی نزد پیامبر از همه محبوب تر بود؟ گفت: فاطمه علیهاالسلام . پرسیدند: از مردان چه کسی؟ گفت: همسر فاطمه.
پیامبر گرامی اسلام در لحظات آخر عمر شریفش، در کنار وصیت های دیگر خود به امیرمؤمنان علیه السلام ، بر وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز تأکید کرد. امام کاظم علیه السلام می فرماید: به پدرم گفتم: پس از رفتن فرشتگان از حضور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه اتفاقی افتاد؟ فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این هنگام علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را طلبید و به ام سلمه فرمود: کنار در بایست و نگذار کسی نزدیک بیاید. سپس آن حضرت با یک دست، دست فاطمه را گرفت و مدت طولانی بر سینه گذاشت و با دست دیگرش دست علی علیه السلام را بر سینه نهاد. همه آنها گریه کردند. پس از آن، دست فاطمه علیهاالسلام را در دست علی علیه السلام قرار داد و به علی علیه السلام فرمود: «ای ابا الحسن! این (فاطمه) امانت خدا و رسولش محمد نزد توست. حق خدا و امر مرا در مورد فاطمه رعایت کن که چنین خواهی کرد. ای علی! سوگند به خدا فاطمه سرور زنان بهشت از پیشینیان و آیندگان است. سوگند به خدا این همان مریم کبراست. سوگند به خدا همواره آنچه از خدا برای فاطمه و شما خواستم، خواسته هایم را اجابت کرد. ای علی! آنچه را در شأن فاطمه سفارش کردم انجام بده. من اموری را به فاطمه سفارش کردم که جبرئیل به آن امر کرده بود».
دو نفر از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می گویند: پیغمبر آیه 36 سوره نور را قرائت کرد: «خانه هایی که خدا رخصت داده (قدر و منزلت) آنها والایی یابد و نامش در آنها یاد شود». مردی برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! اینها کدام خانه هاست؟ فرمود: «خانه پیامبران». دیگری برخاست و با اشاره به خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام گفت: ای رسول خدا! آیا این خانه هم جزو آنهاست؟ فرمود: «آری، از بهترین آنهاست».
بیشتر امامان معصوم به سبب احترام و علاقه ای که به مادرشان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام داشتند، نام یکی از دختران خود را به یاد آن حضرت، فاطمه می گذاشتند. امیرمؤمنان علی علیه السلام ، امام حسن مجتبی علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام ، امام جعفر صادق علیه السلام و امام جواد علیه السلام ، یک دختر خود را فاطمه نامیدند. امام حسین علیه السلام و امام موسی کاظم علیه السلام نیز یکی از دختران خود را فاطمه کبرا و دختر دیگر را فاطمه صغرا نام نهادند.
امام علی علیه السلام نه فقط در زمان حیات حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بلکه پس از شهادت آن حضرت نیز نام ایشان را به بزرگی یاد می کرد و وجود حضرت را مایه افتخار خود می دانست. آن حضرت در یکی از نامه های خود در پاسخ به معاویه چنین می نویسد: «شما چگونه با ما برابرید، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از ما و دروغگوی رسوا (ابوجهل) از شما؛ حمزه از ما و ابوسفیان از شما؛ دو سرور جوانان اهل بهشت از ما و کودکان در آتش افکنده از شما؛ و بهترین زنان جهان (حضرت زهرا علیهاالسلام ) از ما و زن هیزم کش دوزخیان (همسر ابولهب و عمه معاویه) از شماست».
امیرمؤمنان علی علیه السلام به سبب احترامی که برای حضرت فاطمه علیهاالسلام قائل بود، پس از بازگشت از جنگ صفین، در وصیتی درباره اموال شخصی خود، فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام را سرپرست تعیین فرمود و نوشت: «سرپرستی این اموال به عهده فرزندم حسن بن علی است…. اگر برای او حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود، سرپرستی آن را پس از برادرش به عهده گیرد و کار او را تداوم بخشد. پسران فاطمه (امام حسن و حسین علیهماالسلام ) از این اموال به همان مقدار سهم دارند که دیگر پسران علی خواهند داشت. من سرپرستیِ اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم تا خشنودی خدا و نزدیک شدن به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی ایشان را فراهم آورم».
کَفْعَمی، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم است. او کتاب دعایی به نام مصباح دارد که آن را از 240 منبع گرد آورده است. او می گوید: این کتاب را از منابع مورد اعتماد گرد آورده ام، چنانچه گذشت زمان، در اعتبار آن تأثیر نمی گذارد و از آن نمی کاهد. وی در این کتاب ارزشمند، دعایی از امیرمؤمنان علیه السلام آورده که حضرت در بخشی از این دعای باعظمت، مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام را در قالب مناجات و دعا بازگو می کند.
سخنانی که با یاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بر زبان فرزندان آن حضرت جاری شده است، نشان از بزرگی شخصیت ایشان دارد و آن بزرگواران، یکی از افتخارات خود را فرزندی حضرت زهرا علیهاالسلام می دانستند. زیاد، یکی از فرمانداران ستمگر معاویه، اهانت ها و گستاخی های بی شرمانه ای به ساحت مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام روا می داشت، ولی آن حضرت در پاسخ، فقط خود را فرزند زهرای پاک معرفی می کرد و زیاد را فرزند مادر بدکارش می دانست.
امام حسن مجتبی علیه السلام در زمان های گوناگون، با استدلال های محکم ،دشمنان مادرش، حضرت زهرا علیهاالسلام را رسوا می کرد. آن حضرت خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو بودی که فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را مجروح کردی. تو برای تحقیر رسول خدا و مخالفت با فرمان او، مرتکب این جنایت شدی؛ در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده بود: ای فاطمه! «تو سرور زنان اهل بهشتی».
امام حسین علیه السلام از کودکی به مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام علاقه فراوانی داشت و در کنار او آرام می گرفت. حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در لحظات آخر عمر شریف خود، ضمن سفارش به امام علی علیه السلام برای رسیدگی به همه فرزندانش، امام حسین علیه السلام را مخصوص و جداگانه نام برد. امام حسین علیه السلام نیز پیش از خاکسپاری مادرش، خود را به پیکر پاک او انداخت و با چشمانی اشک آلود نجوا کرد: «وای بر ما! ناراحتی ما برای فقدان جدمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و مادرمان فاطمه زهرا علیهاالسلام هیچ گاه خاموش و برطرف نخواهد شد». امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:«ناگهان ندایی آسمانی به گوش رسید که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را از روی فاطمه علیهاالسلام بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمان ها را به گریه درآوردند».
یکی از پرشورترین یادآوری های امام حسین علیه السلام از مادر عزیزش، در لحظه بسیار حساس و سرنوشت ساز حرکت به سوی کربلاست. حضرت در آن هنگام، با زیباترین و شایسته ترین کلمات، پاکی، عصمت و بزرگی مادر خود، حضرت زهرا علیهاالسلام را بیان می دارد. آن حضرت همچنین در روز عاشورا که هر کسی بار رجزخوانی، افتخارات خود را بیان می کرد، افتخار خود را حضرت فاطمه علیهاالسلام دانست و فرمود: «فاطمه علیهاالسلام مادر من است که از سلاله رسول خداست».
امام سجاد علیه السلام در روایات خود، مظلومیت مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام را برای یارانش بازگو می فرمود و آنان را از ناگواری های آن حضرت آگاه می کرد. آن حضرت، از جمله راویان خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به شمار می آید. امام سجاد علیه السلام در خطبه آتشینی که مجلس یزید را بر هم زد، فاطمه زهرا علیهاالسلام را مایه مباهات خود معرفی کرد و فرمود: «سرور بانوان جهان، فاطمه بتول علیهاالسلام از ماست».
امام باقر علیه السلام هنگامی که در بستر بیماری می افتاد، آبی خنک می طلبید. سپس جرعه ای چند از آن می نوشید و بعد با صدای بلند و از ته دل، مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام را صدا می زد و می فرمود: «ای فاطمه! ای دختر محمد صلی الله علیه و آله ». علامه مجلسی می گوید: شاید آن حضرت با این ندا می خواست با واسطه قرار دادن حضرت زهرا علیهاالسلام از خدا شفا بگیرد.
نوشاخه نبوت
امام باقر علیه السلام درباره مقام معنوی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «درخت نبوت، درختی است که ریشه آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، شاخه آن امیرمؤمنان علیه السلام ، نوشاخه آن فاطمه علیهاالسلام میوه های آن حسن و حسین علیهماالسلام هستند. این درخت، کلید حکمت، معدن معرفت، جایگاه رسالت، مکان آمد و شد فرشتگان، موضع سرّ الهی و امانتی است که بر آسمان ها و زمین عرضه شده است».
سَکونی، از یاران امام صادق علیه السلام نزد حضرت رفته و از دختر دار شدن خود، ایشان را با خبر کرد. وی می گوید: امام به من فرمود: چه نامی برایش انتخاب کرده ای؟ عرض کردم: فاطمه. آن گاه امام آه عمیقی از ته دل کشید و سه بار این نام را به یاد مادرش تکرار کرد و بعد به من فرمود: «حال که چنین نامی بر دخترت نهاده ای، مبادا او را بزنی. نام او نامی عزیز و محترم است. تو نیز همواره احترام نامش را داشته باش».
بانوی دو عالم، حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، تمام غم ها و دردها را در حمایت از ساحت مقدس ولایت به جان خرید و همچون شمعی در اندک زمان سوخت و آب شد. امام صادق علیه السلام در توصیف حال غم انگیز آن حضرت بعد از فراغ پدر گرامی اش چنین می فرماید: «بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت زهرا علیهاالسلام مدام در بستر افتاده بود. جسم ایشان ضعیف و ناتوان گشته و گوشت بدنشان آب شده بود».
بَشّار مَکاری، از یاران امام صادق علیه السلام می گوید: در کوفه به حضور حضرت رسیدم. طَبَقی از خرما نزد ایشان بود. فرمود: بیا و بخور. عرض کردم گوارا باد! قربانت گردم، در راه حادثه ای دیدم و گریه گلویم را گرفت. حضرت فرمود: چه حادثه ای دیده ای؟ گفتم: یکی از گماشتگان حکومت را دیدم که بر سر زنی می زد و او را به سوی زندان می برد و آن زن با صدای بلند می گفت: به خدا و رسولش پناه می برم. امام فرمود: چرا آن زن را می زد؟ عرض کردم: از مردم شنیدم که می گفتند پای آن زن لغزید و به زمین افتاد و گفت: «ای فاطمه! خدا ظالمان بر تو را از رحمت خود دور سازد.» گماشتگان حکومت دستگیرش کردند و زدند. امام صادق علیه السلام به محض شنیدن این سخن گریه کرد؛ به گونه ای که دستمال و محاسن شریفش از اشک تَر شد، سپس فرمود: «ای بشّار! با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات آن بانو دعا کنیم و از خدا بخواهیم او را حفظ کند».
امام کاظم علیه السلام از پدرش روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حال احتضار، انصار را خواست و به آنان فرمود: «ای گروه انصار! وقت جدایی فرا رسید. بدانید که درِ خانه فاطمه علیهاالسلام ، درِ خانه من و خانه او، خانه من است. هر که حرمت او را هتک کند، به خدا بی احترامی کرده است». عیسی از یاران امام کاظم علیه السلام می گوید: آن حضرت در این هنگام بقیه سخنش را قطع کرد و بسیار گریست و سه بار فرمود: «به خداقسم حرمت خدا را حفظ نکردند». امام کاظم علیهاالسلام در روایت دیگری فرمود: «فاطمه علیهاالسلام ، صدیقه شهیده است».
دو نفر از یاران امام رضا علیه السلام می گویند: نزد آن حضرت رفتیم. ایشان در سجده بود و سجده اش طول کشید. هنگامی که سرش را بلند کرد، گفتیم: چرا سجده را طولانی کردید؟ فرمود: «هر که این دعا را در سجده شکر بخواند، همچون مجاهدان روز بدر در کنار رسول خدا پاداش دارد». گفتیم: آن دعا چیست؟ حضرت دعایی را خواند و در بخشی از آن، مظلومیت مادرش، حضرت زهرا علیهاالسلام را نیز بیان کرد.
یکی از فضلای حوزه که مشکل بزرگی برایش پیش آمده بود، برای زیارت و توسل به امام رضا علیه السلام عازم حرم ایشان می شود. از قضا به علامه طباطبایی رحمه الله برمی خورد که ایشان هم قصد حرم کرده بودند. بی درنگ به طرفش می رود و با چشمی پر اشک و دلی پرسوز، از ایشان می خواهد دعایی به او بیاموزد که حاجتش روا شود. علامه می گوید: «وقتی وارد حرم می شوی، یکی از مؤثرترین و بهترین دعاها این است که حضرت را به مادرش زهرا علیهاالسلام قسم بدهی که حاجتت را از خدا بخواهد. چون حضرت به مادرش زهرا علیهاالسلام علاقه فراوانی دارد، سوگند دادن به مادرش بسیار مؤثر خواهد افتاد».
یکی از یاران امام جواد علیه السلام می گوید: به حضرت عرض کردم: تصمیم گرفته بودم به نیابت از شما و پدرتان طواف کنم. ولی به من گفتند: به نیابت از اوصیا طواف نمی کنند. حضرت فرمود: هر چه می توانی طواف کن، جایز است. سه سال بعد دوباره به حضرت عرض کردم: پیش تر از شما درباره طواف به نیابت شما و پدرتان اجازه گرفتم و طواف بسیار کردم. سپس چیزی بر دلم افتاد و به آن عمل کردم. پرسید: چه بود؟ گفتم: یک روز از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم طواف کردم. حضرت سه بار فرمود: درود خدا بر پیامبر. سپس روز دوم به نیابت از امیرمؤمنان علی علیه السلام ، روز سوم امام حسن علیه السلام ، روز چهارم امام حسین علیه السلام تا روز نهم به نیابت از پدرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و روز دهم به نیابت از شما سَرورم. اینان کسانی اند که به ولایتشان معتقدم. حضرت فرمود: در این صورت به دینی معتقدی که خدا، جز آن را از بندگانش نمی پذیرد. عرض کردم: گاهی هم از سوی مادرتان حضرت فاطمه علیهاالسلام طواف کرده ام. گاهی هم نه. حضرت فرمود: این را بیشتر انجام بده. این برترین کاری است که انجام می دهی، ان شاء اللّه.
قلب امام نهم حضرت جواد علیه السلام از مهر و محبت مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام لبریز بود. آن حضرت هر روز ظهر در مدینه به مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می رفت و بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درود می فرستاد و مشام جان خویش را از یاد جد بزرگوارش معطر می ساخت. سپس به سراغ خانه مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام می رفت که در همان نزدیکی قبر پیامبر بود و در نهایت ادب و احترام، ابتدا کفش ها را از پا در می آورد و آن گاه با دلی سرشار از شور و اشتیاق، وارد آن خانه کوچک و نورانی می شد و در آنجا به نماز و دعا می پرداخت.
یاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام هیچ گاه در دل مبارک حضرت جواد الائمه علیه السلام فراموش نمی شد؛ به گونه ای که در ازدواج آن حضرت، این احترام وی به مادرش و برتر دانستن او از همه زنان عالم بیشتر نمایان می شود. امام جواد علیه السلام داماد خلیفه وقت، مأمون عباسی شده بود. به این سبب در وصلت با ام فضل، دختر خلیفه، انتظار می رفت هزاران درهم و دینار مهریه دختر خلیفه شود، ولی ایشان به دلیل علاقه و احترام فراوانی که برای مادرش قائل بود، حاضر نشد مهریه همسرش بیش از پانصد درهم، مساوی مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام تعیین گردد.
پیشوایان معصوم علیهم السلام الگویی برای دیگر مردم هستند، ولی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام با داشتن فضیلت های بیکران، حجت و الگویی برای امامان بوده است. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «ما حجت های خدا بر بندگان هستیم و جدّه ما حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حجت بر ماست».
امام زمان(عج) نیز در روایتی فرمود: «دختر رسول خدا علیهاالسلام برای من الگو و سرمشقی نیکوست».
خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام آن چنان متین، منظم و فصیح است که برخی گمان کرده اند به نوشته ای از پیش طراحی شده بیشتر شبیه است تا یک سخنرانی ناگهانی. ابن ابی الحدید معتزلی، در شرح نهج البلاغه، با ذکر سندی می نویسد:
عبد اللّه بن احمد از پدرش نقل می کند که در نزد زید شهید، پسر امام سجاد علیه السلام خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام را نقل کردم و به وی گفتم: برخی گمان می کنند این خطبه ساختگی بوده و آن را فاطمه زهرا علیهاالسلام ایراد نکرد، بلکه از آن ابی العیناء است ؛ زیرا این کلام، منظم، معیّن و یکنواخت است. زید گفت: من دیدم که بزرگان آل ابی طالب از پدرانشان آن را روایت می کنند و به فرزندان خویش یاد می دهند. بزرگان شیعه نیز آن را درس می دادند، پیش از آنکه حتی جدّ ابوالعینا پا به عرصه وجود گذارد.
خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه، از چنان عظمتی برخوردار بود که بیش از 24 نفر از شخصیت های قرن اول هجری همچون امیرمؤمنان علیه السلام ، حضرت زینب علیهاالسلام ، امام سجاد علیه السلام ، ابن عباس، جابر بن عبدالله انصاری و اَنَس بن مالک، از یاران پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم آن را نقل کرده اند. در قرن دوم نیز بزرگانی مانند امام باقر علیه السلام ، امام صادق علیه السلام ، زید پسر امام سجاد علیه السلام ، مُفَضّل، ابی نصر بَزَنْطی و دیگر یاران امامان آن را روایت کرده اند. این خطبه شریف در بیش از شصت کتاب مهم شیعه و اهل سنت آمده است و عالمانی همچون شیخ صدوق در علل الشرایع، سید بن طاووس در طرائف، طبرسی در احتجاج و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آن را نقل کرده اند. تاکنون، افزون بر 112 جلد کتاب درباره این خطبه و محتوای آن نوشته شده است. محدث بزرگ، علامه مجلسی می نویسد: «این خطبه، از خطبه های مشهوری است که شیعه و سنی آن را با سندهای گوناگون نقل کرده اند».
خطبه پر محتوای حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه، چنان عالی بود که همه بزرگان آن را ستوده اند. مقام معظم رهبری در این باره می فرماید: «آن خطبه ای که فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه بعد از رحلت پیغمبر ایراد کرده است، خطبه ای است که به گفته علامه مجلسی، بزرگان، فُصَحا، بُلغا و دانشمندان باید بنشینند کلمات و عبارات این خطبه را معنا کنند. این سخن فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مثل زیباترین و بلندترین کلمات نهج البلاغه و در حد سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام است. [آن خطبه] با بهترین و زیباترین عبارات و زبده ترین و گزیده ترین معانی [ایراد شده است]».
خطبه فدکیه حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه، دربردارنده حقایق فراوانی در توحید و معارف است. آن حضرت در بخشی از سخنان خود فرمود: «خدا را بر آنچه ارزانی داشت، سپاسگزارم و بر اندیشه نیکو که در دل نهاد، شاکرم و بر نعمت های فراگیرش ثنا می گویم. نعمت هایی که از چشمه لطفش جوشید و عطاهای فراوانی بخشید و احسانی که پیاپی پراکند. نعمت هایی که از شمار بیرون است و شکر و جبران آنها از توان افزون، و درک نهایتش نه در حد اندیشه ناموزون است. بندگان را برای فزونی نعمت ها و استمرار عطایا به شکر خویش فراخواند. برای تکمیل و فزون بخشی نعمت ها، خلایق را به کثرت ستایش واداشت. گواهی می دهم که معبودی جز او نیست و یکتایی است بی شریک. روح این گواهی، دوستی بی آلایش است که دل های مشتاقان با آن درآمیخته و آثارش در افکار پرتو افکن شده است. خدایی که دیدگان را توانایی دیدن، زبان را یارای بیان و گمان ها را قدرت بر ادراک او نیست».
حکمت آفرینش، پرسشی است که از دیرباز، اندیشمندان را به خود متوجه ساخته است. حضرت زهرا علیهاالسلام در بخشی از خطبه فدکیه به این مسئله اشاره می کند و می فرماید: «خدای متعالی، همه چیز را از هستی به نیستی درآورد و آنها را بدون وجود الگو و نمونه ای ایجاد کرد. با یَدِ قدرت خود، همه را بالندگی داد و با اراده اش، به آفرینش موجودات دست یازید؛ بی آنکه به آفرینش آنها نیازمند باشد و از این صورتگری طرفی ببندد. او می خواست حکمتش را آشکار سازد، مردم را به فرمانبرداری اش هشیار کند و بندگان را به عبودیتش رهنمون گرداند. پس آن گاه پاداش را در اطاعت و کیفر را در نافرمانی نهاد تا بندگان را از خشم و عذاب خود برهاند و به سوی بهشت و کانون رحمتش سوق دهد».
نبوت، دومین بخش از اصول دین است. حضرت فاطمه علیهاالسلام در دومین بخش از خطبه خود در مسجد مدینه فرمود: «گواهی می دهم پدرم، بنده و فرستاده خداست. او را برگزید پیش از آنکه برای هدایت مردم بفرستد… و این در آن هنگام بود که بندگان در پسِ پرده نیستی و در پهنه بیابان عدم، سرگردان بودند… پروردگار، محمد صلی الله علیه و آله وسلم را برانگیخت تا فرمانش را کامل و حکمش را نافد کند و آنچه را مقدر ساخته بود، به انجام رساند، پیامبر دید که هر گروه آیینی را پذیرا گشته اند؛ دسته ای بر گرد آتش در طوافند و گروهی در برابر بت به عبادت مشغولند و همگان یاد خدایی را که می شناسند، از خاطر زدوده اند. پس خدا، به نور محمد صلی الله علیه و آله بساط ظلمت را برچید و دل ها را از تیرگیِ کفر رهانید و ابرهای تیره و تار را از مقابل دیدگان به یکسو فکند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای هدایت مردم به پا خاست و… آنان را به آیین پابرجای اسلام رهنمون شد و به راه راست فرا خواند».
قرآن، کتاب خداست و راه رسیدن به سعادت ابدی در آن به روشنی نمایان است. زهرای مرضیّه در این باره در خطبه فدکیه، خطاب به مردم می فرماید: «شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام، حاملان دین و احکام، امینان خداوند بر خویش و پیام آوران او به سوی امت ها هستید. حقی از سوی خداوند بر عهده دارید و پیمانی را که با او بسته اید، پذیرفته اید. آنچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم پس ازخود در میان شما باقی گذاشته، کتاب گویایِ خداوند است که نور آن فروزان و شعاعش درخشان می باشد. قرآن کتابی است که دلایلش روشن، لطایف و دقایقش آشکار و ظواهرش نورانی است. پیروانش پرافتخارند و جهانیان بدیشان غبطه می خورند. کتابی که پیروی از آن، راهگشای رحمت الهی و شنونده اش، رستگارِ دو سراست. در پرتو آن، دلیل های روشن الهی را می توان دید و نیز تفسیر احکام و واجبات او را دریافت».
هنگامی که حضرت فاطمه علیهاالسلام به بستر بیماری افتاده بود، زنان مهاجر و انصار برای عیادت ایشان جمع شدند و به حضرت گفتند ای دختر رسول خدا! حالتان چگونه است؟ حضرت زهرا علیهاالسلام پس از ستایش خدا و درود بر رسولش، فرمود: «به خدا سوگند صبح کردم، در حالی که از دنیای شما بیزارم و بغض مردان شما در دلم جای گرفته است». سپس فضایل حضرت علی علیه السلام را بازگو کرد. زنان مهاجر و انصار، گفته های حضرت زهرا علیهاالسلام را به مردان خود منتقل کردند. گروهی از آنان برای عذر خواهی نزد حضرت آمدند، ولی فاطمه علیهاالسلام به آنان فرمود: «از من دور شوید که بعد از عذر خواهی غیر صادقانه شما، دیگر عذری باقی نمانده است و پس از این تقصیر و [گناه [شما، امری کارساز نیست.»
حضرت زهرا علیهاالسلام در روز سوم هر ماه، خدای متعالی را این چنین ستایش می کرد: «پاک و منزه است کسی که با نیرو و قدرت، جهان را منّور ساخت. پاک و منزه است کسی که در آسمان های هفتگانه مستور شده است و از این رو چشمی او را نمی بیند. پاک و منزه است کسی که بندگان را با مرگ ذلیل ساخت و با زندگی جاویدان، خود را عزیز و گرامی نمود. پاک و منزه است کسی که جاودان است و هر چیز جز او فانی می گردد. پاک و منزه است کسی که ثنا و ستایش را ویژه خود قرار داده واز آن خشنود شده است. پاک و منزه است خداوند زنده دانا، پاک و منزه است خداوند بردبار و بزرگوار. پاک و منزه است خداوند قدرتمند و مقدس، پاک و منزه است خداوند برتر والا. پاک و منزه است خداوند و حمد و ستایش مخصوص اوست».
حضرت زهرا علیهاالسلام با خواندن دعای زیر، در به دست آوردن اخلاق نیکو و کارهای پسندیده کوشا بود: «پروردگارا! به حق آنکه غیب ها را می دانی و بر تمامی موجودات توانایی، مرا زنده بدار تا آن هنگام که می دانی زندگی برایم نیکوست، و بمیران تا آن زمان که خیر و نیکی ام را در مرگم می دانی. خداوندا! اخلاص و ترس از خودت را در هنگام خشنودی و غضب و میانه روی را در زمان بی نیازی و فقر از تو خواستارم. از تو نعمتی را می خواهم که پایانی ندارد.
بارالها! خشنودی به قضا و حکم تو را می خواهم و زندگی نیکو بعد از مرگ را از تو درخواست می کنم. نیز شوق ملاقات تو را، بدون آنکه پریشان حالی و رنجی در آن باشد خواستارم. پروردگارا! ما را به زینت ایمان مزیّن فرما و هدایتگرانی قرار ده که مشمول هدایت تو قرار گرفته باشیم».
حضرت زهرا علیهاالسلام درخواست های جامع خود را برای دنیا و آخرت چنین بیان می فرمود: «پروردگارا! تا آن گاه که مرا زنده می داری، به آنچه داده ای قانعم گردان و عیوبم را بپوشان و مرا سلامت دار، و آن زمان که مرا می میرانی، مرا بیامرز و مشمول رحمت خود قرار ده. بارالها! مرا بر آنچه برایم مقّدر ساخته ای به رنج نینداز و آنچه را برایم مقدّر کرده ای آسان گردان. پروردگارا! پدر و مادر و هر که بر من حقی دارد به بهترین وجه پاداش ده. خداوندا! مرا تنها در آنچه برای آن خلقم کرده ای مشغول دار. ای مهربان ترین».
حضرت زهرا علیهاالسلام برای برآورده شدن نیازها و کارهای مهم خود، این دعا را می خواند: «ای آنکه بر حاجت های نیازمندان قادری! ای آنکه اسرار می دانی! ای برطرف کننده مشکلِ آنان که دچار مشکل شده اند! ای گشاینده غم آنان که دچار غم و اندوهند! ای لطف کننده به پیرمرد و ای روزی دهنده طفل کوچک! ای آنکه نیازی به تفسیر ندارد! بر محمد و خاندانش درود فرست». امام زین العابدین علیه السلام درباره این دعا می گوید: پدرم در روز عاشورا به من فرمود:«فرزندم! دعایی را به تو یاد می دهم که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را از جبرئیل آموخته و به فاطمه علیهاالسلام یاد داده بود. این دعا را در وقت حاجت بخوان و نیازهای خود را در پایان آن بیان کن».
r پاک و منزه است او که دارای عزّت والاست و مقامش بلند است. پاک و منزه است آنکه دارنده جلال و بزرگی است. پاک و منزه است همو که حکومت مطلق و جاوید برای اوست. حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که به سبب نعمت هایش، به شناخت او و عمل برای او و توجه به سوی او و اطاعت اوامر او موفق گردیدم. او را سپاس می گزارم که مرا منکر آیات کتابش و متحیر در برابر کارش قرار نداد. او را ستایش می کنم که مرا به دین راستین هدایت نمود و مرا چنان کرد که چیزی جز او را نپرستم. خدایا! گفتار توبه کنندگان و عمل آنان، رستگاری مجاهدان و ثواب ایشان، یقین مؤمنان و توکّل آنان، و راحتی به هنگام مرگ و در امان بودن به هنگام حسابرسی را از تو خواستارم!
r خدایا! از تو می خواهم مرگ را بهترین غایبی که در انتظار او هستم و بهترین چیزی که به آن روبه رو می گردم قرار دهی. هنگام مرگ و زمانی که مرا در خود فرو می برد و آن گاه که آخرین نفس ها در سینه ام می تپد و هنگامی که جان بر لبانم می رسد و در آن حال که از دنیا می روم و در آن ساعتی که هیچ اختیاری از خود ندارم و هیچ نفع و ضرر و هیچ سختی و آسایشی را نمی توانم برای خود فراهم سازم، در آن هنگام، نسیمی از رحمت خود و بهره ای از خشنودی و رضای خود به من عطا فرمایی، و پیش از آنکه جانم را بگیری و روحم را قبض نمایی و فرشته مرگ را بر من مسلط سازی، مژده ای از کرامت خود به من ارزانی کنی؛ بشارتی که فقط تو بر آن توانایی. بشارتی که قلبم را مطئمن کند و جانم را خشنود سازد و دیدگانم را نورانی کند و چهره ام را مسرور سازد و رنگ رخسارم را درخشندگی و جانم را آرامش بخشد. مژده ای که تمام اعضای بدنم را آسوده کند.
r ای آنکه درهای اجابت را به روی دعا کنندگان باز گذاشته ای و موانع اجابت را برای امیدواران بر طرف ساخته ای، ای پوشاننده کارهای زشت و ای مداوا کننده قلب های مجروح و شکسته،… ای نهایت آرزوی من درمانده و مضطر و فقیر! مرا ببخشای و از من درگذر و جانم را از عواقب خطاها پاک گردان و آمادگی نیکو را برای مرگ به من ارزانی دار. ای بخشنده ترین بخشندگان و ای منتهای آرزوی حاجتمندان! تو مولای من هستی. حال که درهای دعا و نیایش را بر من گشودی، پس درهای قبول و اجابت را به روی من مبند. به رحمت بی کرانت، مرا از آتش دوزخ نجات ده و در غرفه های بهشت ساکن گردان. مرا سعادتمند و رستگار گردان و در زندگی سلامت عطا فرما. ای آنکه فضیلت و کمال و عزت و جلالت و بزرگی از آن توست، «یا ارحم الراحمین».
r پاک و منزه است او که بر آنچه در قلب می گذرد آگاهی دارد. پاک و منزه است او که شماره گناهان را می داند. پاک و منزه است همو که هیچ امری در آسمان و زمین بر او پوشیده نیست. سپاس پروردگاری را سزاست که مرا آن گونه قرار نداد که به نعمت هایش کفر بورزم و فضل او را انکار کنم…. سپاس خداوندی را سزاست که حجت و برهانش بر تمامی انسان ها، همه فرمانبرداران و گناهکاران گسترده است. اگر شخص را مورد رحمت خود قرار دهد، از جود و بخشش اوست و اگر مجازات کند، در مقابل اعمالی است که خود آن شخص انجام داده است و او بر بندگانش ستم روا نمی دارد. سپاس شایسته خداوندی است که مقامش والا و برهانش روشن است. سپاس از آن خدایی است که از هر مخلوقی که او را حقیقتا پروردگار و برخوردار از یگانگی شناخت، مستور مانده است و کسی نتوانسته حقیقت وجود او را درک کند.
r خدایا! جایگاه مرا می بینی و کلام مرا می شنوی و بر کارهایم اشراف داری و بر آنچه در درون من می گذرد آگاهی، و هیچ یک از کارهایم از تو مخفی نیست. پس می دانی که نیازمند تو هستم و حاجت هایم را از تو می خواهم…. و من جز تو آمرزنده ای نمی یابم…. پروردگارا! هر چه را از سختی آن نگران هستم، آسان فرما و رنج آنچه را مرا به هراس افکنده، برطرف ساز.
r خدایا! خودبینی، ریا، تکبر، تجاوز از حق، حسد، ضعف، شک، سستی، ضرر، بیماری، مکر، نیرنگ، بلاها و فساد را از چشم و گوش و تمام اندامم دور ساز و مرا به آنچه دوست می داری و تو را خشنود می سازد راهنمایی کن، ای مهربان ترین.
r پروردگارا! مصیبت و گرفتاری مرا در دینم قرار مده و دنیای فانی را مهم ترین هدف و نهایت علمم نخواه. خدایا! دینم را که مهم ترین چیزم است و دنیایم را که راه به دست آوردن معاشم است و آخرتم را که سرانجامم به سوی آن است، اصلاح و نیکو گردان و زندگی ام را، راهی به سوی به دست آوردن هر خیر و برکت و مرگم را، راه رهایی از هر شر و بدی قرار ده…. بارالها! چشمانم را به رحمت تو دوخته ام و دستانم را به سوی جود و کرم تو دراز کرده ام. پس مرا محروم مکن آن گاه که از تو درخواست می کنم، و مرا عذاب منما آن هنگام که از تو طلب بخشایش دارم.
r حمد و سپاس خداوندی را سزاست که ستایشگران از عهده ستایش او، شمارشگران از عهده شمارش نعمت های او، و تلاش کنندگان از عهده ادای حق او برنمی آیند، و جز او معبودی نیست. او اول و آخر است. او ظاهر و باطن است. او زنده می کند و می میراند. او برتر از همه و صاحب فضل است و بقای او ابدی است. حمد مخصوص خداوندی است که عالمان، عمق علم او را درک نکرده اند، جاهلان، حلم او را اندک نشمارند و ستایشگران، به مدح او دست نمی یابند و توصیف کنندگان، در توصیف او عاجز و مخلوقات از دست یافتن به کمالات او ناتوان هستند…. سپاس خداوندی را سزاست که از رازهای نهانی آگاه است و بر آنچه بر دل ها خطور می کند داناست و راه فراری از قدرت او وجود ندارد.
r پروردگارا! در حالی که به اجابتِ خواسته ام از طرف تو اطمینان دارم، حاجتم را از تو می خواهم و در حالی که می دانم سخنم را می شنوی، تو را می خوانم. پس دعایم را بشنو و امیدم را قطع مکن و مدح و ثنایم را رد منما و دعایم را بدون اجابت مگذار. به تحقیق من نیازمند رضای تو و محتاج بخشش تو هستم. حاجت هایم را از تو می خواهم و از رحمتت مأیوس نمی شوم و از غضب تو در هراسم…. خدایا! مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق فرما. پرودگارا! مرا از فضل و رحمت خود محروم مکن.
حمد مخصوص پروردگاری است که هر که او را یاد کند، فراموشش نمی کند و هر که او را بخواند، ناامیدش نمی سازد و هر که بر او توکل کند، او را کفایت می نماید….حمد از آن خداوندی است که بالا برنده درجات، نازل کننده آیات، گستراننده برکت ها، پوشاننده عیب ها، قبول کننده نیکی ها، بخشاینده لغزش ها، برطرف کننده رنج ها، فرو فرستنده برکات، اجابت کننده دعاها، زنده کننده مردگان و معبود همه ساکنان زمین و آسمان هاست…. خداوندا! از تو می خواهم به من یقین، هدایت، نور، علم و فهمی عنایت کنی تا به وسیله آنها احکام کتابت را برپا دارم، حلالت را روا و حرامت را ناروا دانم، واجباتت را انجام دهم و سنت پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را اقامه کنم.
حضرت زهرا علیهاالسلام در دعایی برای شیعیان این گونه می فرماید: «به نام خدای بخشاینده بخشایشگر. حمد به خدایی اختصاص دارد که حزن و اندوه را از ما زدود. به درستی که پروردگار ما بسیار غفور و شکرگزار است؛ کسی که از فضل و کرم خود در بهشتمان ساکن گردانید تا در آن رنجی به ما نرسد. پروردگارا! تو آرزوی من و بالاتر از آرزوی من هستی. از تو می خواهم دوستدارانم و دوستداران فرزندانم را در آتش عذاب نکنی».
زیارت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در روز سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت آن حضرت مطلوب و مناسب است. مرحوم سید بن طاووس این زیارت را برای ایشان آورده است: «سلام بر تو ای برترین بانوی جهان، سلام بر تو ای مادر حجت های الهی بر مردم و سلام بر تو ای ستمدیده ای که از حق او جلوگیری کردند. خدایا! بر بنده ات و دختر پیامبرت و همسر وصی پیامبرت درود فرست ؛ درودی که منزلت و مقامی به او دهد، برتر از منزلت بندگان گرامی ات از اهل آسمان ها و زمین».
یکی از یاران امام حسن عسکری علیه السلام می گوید: از آن حضرت خواستم چگونگی صلوات بر پیامبر و اوصیای آن بزرگوار را بر من بیاموزد. حضرت در بخش صلوات بر فاطمه علیهاالسلام فرمود: «خدایا! بر صدیقه طاهره، فاطمه، آن بانوی پاکیزه، محبوب پیامبرت و مادر دوستان و برگزیدگانت درود فرست؛ بانویی که او را برگزیدی و بر زنان جهان برتری دادی. خدایا! انتقام او را از کسانی که به او ستم کردند و احترامش را سبک شمردند بگیر و خونخواه فرزندانش باش. خدایا! چنان که او را بدین مقام رساندی که مادر امامان راهنما و همسر پرچمدار محشر و گرامی در عالم بالا قرار دادی، بر او و بر مادرش (خدیجه) درود فرست؛ درودی که بدان آبروی محمد صلی الله علیه و آله وسلم را گرامی بداری، و دیده فرزندانش را روشن گردانی. خدایا! در این ساعت، بهترین سلام مرا به آنان برسان».
عارفان و عالمان اخلاق، به سوگواری حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار اهمیت می دهند. میرزا جواد ملکی تبریزی، استاد اخلاق امام خمینی رحمه الله در این باره می نویسد: «صحیح این است که سوم جمادی الثانی، روز شهادت سرور بانوان جهان است. پس لازم است شیعیان وفادار، این روز را از روزهای اندوه و مصیبت قرار دهند. این روز برای بستگان آن حضرت، دومین مصیبت بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود. امیرالمؤمنین بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، هیچ روزی را مصیبت بارتر و ناگوارتر از این روز ندید. از دست دادن حضرت زهرا علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین به اندازه ای سخت بود که بر او گریه می کرد و از جدایی آن حضرت شکایت می نمود و می فرمود: «جان من در میان آه زندانی است. کاش جانم با آه و اندوه ها خارج می گردید. بعد از تو خیری در زندگی نیست و گریه ام از ترس این است که زندگی ام طولانی شود».
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی از اساتید بزرگ اخلاق می نویسد: حضرت زهرا علیهاالسلام ، محبوب و یگانه پدرش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود و پیامبر طوری با او رفتار می کرد که با هیچ کس چنین رفتاری را نداشت و می فرمود: «فاطمه پاره تن من است».
شیعیان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگواری در روز وفات آن حضرت و ذکر مصیبت های او باید امیرالمومنین را سرمشق خود قرار دهند. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:«از دست دادن فاطمه بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، دلیل بر این است که هیچ دوستی جاویدان نمی ماند و بعد از فقدان آنان، زندگی چگونه گوارا خواهد بود. قسم یاد می کنم که این چیزی است که اصلاً امکان ندارد. انسان می خواهد دوستش نمیرد، ولی این محال است». این مطلب ساده ای نیست که کسی مانند امام علی علیه السلام چنین سخنانی بگوید. عقل از درک این کلمات ناتوان است و این عبارات، عظمت مقام زهرا علیهاالسلام و فضل او را نزد خدا می رساند. اگر فضیلت فاطمه در بالاترین درجه ای نبود که جزع نمودن برای او کار نیکویی بود، به هیچ وجه این جزع فراوان از امیرمؤمنان علیه السلام دیده نمی شد.
نوروز واژهاي است مركب از دو جزء كه روي هم به معناي روز نوين است و بر نخستين روز از نخستين ماه سال خورشيدي آن گاه كه آفتاب به برج حمل انتقال مييابد گذارده ميشود. و اصل پهلوي اين واژه نوك روچ يا نوك روز بوده است.
بيروني در تعريف نوروز نقل ميكند “نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت روز نو نام كردند، زيرا كه پيشاني سال نو است و آنچه از پس اوست از اين پنج روز همه جشنهاست.”
مورخين و محققان درباره جايگاه نوروز با هم اختلاف دارند. به نظر ميرسد آريائيها از مهاجرت به فلات ايران و هم مرز شدن با تمدن ميانرودان سال را به دو قسمت تقسيم ميكردند كه هر يك با انقلابي شروع ميشد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز اين دو انقلاب بودند. يعني هنگام انقلاب تابستاني جشن نوروز گرفته ميشد و زمان انقلاب زمستاني جشن مهرگان پاس داشته ميشد. برخي معتقدند كه جشن نوروز و مهرگان جشني بوده است كه در ايران قبل از ورود آريائيها وجود داشته است و اقوام قبل از آريائيها كه در فلات ايران ساكن بودهاند به آن عمل ميكردهاند.
“نوروز” را ايرانيان گرامي ميدارند و آييني است كهن كه گرچه طي هزاران سال دگرگون يافته، اما هرگز از ميان نرفته و از سوي اقوام و مذاهب مختلفي كه در سرزمين ايران حضور پيدا كردهاند، مهر تأييد خورده است. بدين سان امروزه نوروز از نمادهاي بزرگ و وحدت بخش ملت ايران با همه تكثرهاي قومي، مذهبي، فرهنگي و زباني است.
آيينها و رسمهاي مردم فرآيند الزامات و نيازهاي درهم تنيده مادي و معنوي، در پيوند جغرافيايي و شيوههاي توليد و ساختارهاي اقتصادي دورهاي مختلفاند که برحسب ضرورت پيوسته در حال تغييرند و به مقولههايي که در ژرفا معنا دارند پاسخ ميدهند.
ظهور اسلام و برخورد مسالمت آميز آن با ساير اديان و آيينها از جمله اعتقادات مذهبي و ملي ايرانيان موجب شد كه مراسم و آداب مربوطه، به يكباره از جامعه اسلامي ايران رخت بر نبندد، فقط با مسلمان شدن تدريجي ايرانيان از وسعت آنها كاسته شد و اندك اندك همراه اعتقادات ديني اسلام، اسطورهها و داستانهاي عربي نيز در ميان توده مردم نفوذ كرد. طي گذشت ايام، زماني كه برخي از سنتها و آداب در تضاد آشكار با اعتقادات و رسوم گذشته قرار ميگرفت ايرانيان ميكوشيدند سنت كهن ملي را در قالب شخصيتهاي اسلامي باز يابند و به عبارت روشنتر سنتهاي ملي ايراني را با سنتهاي اسلامي در آميختند. در نتيجه از ميان انبوه جشنهاي ايراني قبل از اسلام آنچه ميان ايرانيان مسلمان باقي ماند منحصر به عيد نوروز، جشن سده و جشنهاي كوچكتري مانند جشن گل سرخ كه در اصفهان مرسوم بوده است. از ميان جشنهاي ياد شده بزرگترين اعياد ملي ايرانيان جشن نوروز است.
نوروز تنها جشني است كه از دوران باستان با عظمت تمام و همراه با انبوهي افسانه و آيين تا به امروز ادامه يافته است. عظمت نوروز را از نقشهاي تخت جمشيد گرفته تا آثار ادبي و هنري گوناگون عربي و فارسي در همه جا ميتوان يافت. يكي از كهنترين و بزرگترين منابعي كه به جشن و افسانهها و آيينهاي مربوطه پرداخته است، كتاب «آثار الباقيه» اثر ابوريحان بيروني (متوفي 440 هجري قمري) است. او مينويسد:
«سال نزد فارسيان چهار فصل بود … بر حسب اين فصول عيدهايي داشتند كه به اهمال در كبيسه روز اين عيدها جابهجا ميشد. از جمله اين اعياد يكي روز اول فروردين ماه يعني نوروز بود. كه روز بس بزرگ است كه به علت زنده شدن طبيعت گويند. آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است. چنين به نظر ميرسد كه پنج روز نخستين سال « نوروز عامه» يعني جشن همگاني بود. حال آنكه روز ششم كه «خرداد روز» نام داشت، « نوروز خاصه» يعني جشن پادشاهان و بزرگان بوده است.
احترام نوروز در اسلام هر چند كه به مذهب شيعه منحصر نيست، اما چنان در ميان شيعيان فراگير است كه حتي رواياتي از امامان شيعه در بزرگداشت نوروز نقل شده است. براي مثال علامه مجلسي در “السماءوالعالم” از امام صادق عليهالسلام حديثي را بدين مضمون نقل ميكند: “در آغاز فروردين، آدم آفريده شد و آن روز فرخندهاي است براي طلب حاجتها و برآورده شدن آرزوها و ديدار پادشاهان و كسب دانش و زناشويي و مسافرت و داد و ستد. در آن روز خجسته بيماران بهبودي مييابند و نوزادان به آساني زاده ميشوند و روزيها فراوان ميگردد."مجلسي همچنين حديث ديگري را درباره نوروز نقل ميكند كه منتسب به امام كاظم عليهالسلام است و آن اين كه “اين روز بسيار كهن است. در نوروز خداوند از بندگان پيمان گرفت تا او را پرستش كنند و براي او شريك قائل نشوند و به آيين فرستادگانشان درآيند و دستورشان را بپذيرند و آن را اجرا نمايند و آن نخستين روزي است كه آفتاب بدميد و بادهاي بار دهنده بوزيد و گلهاي روي زمين پديد آمد و هم جبرئيل بر پيامبر نازل شد و نيز روزي است كه ابراهيم بتها را شكست و هم پيامبر علي را بر دوش خود گرفت تا بتهاي قريش را از خانه كعبه بينداخت.
علاوه بر عدم مخالفت اسلام با آيين نوروز و از آن فراتر تأييد اين مذهب بر نوروزگان، تداوم گراميداشت نوروز در دوره اسلامي را ميتوان به علاقه شديد ايرانيان براي حفظ مواريث باستاني خود نيز نسبت داد.
“برتولد اشپولر” ايرانشناس بزرگ آلماني در اين باره ميگويد: “از جشنهاي قديمي ايراني، بيش از همه جشن سال نو (نوروز؛ شكل عربي آن نيروز) و نيز در پايان تابستان جشن پاييز (مهرگان) طبيعتاً بر اساس تقويم قديمي برگزار ميشد. البته مسلمانان، بهويژه در زمان عمر دوم (عمربن عبدالعزيز) كوشش كردند تا اين اعياد را ملغي كنند و كساني را كه در اين مواقع به طور كلي هداياي متداولي براي مقامات بالاتر ميفرستادند، تحت فشار قرار دادند.
اما اين رسم چنان عميق با انديشه و احساس مردم ايران وابسته بود كه به زودي پيروزمندانه براي خود جايي باز كرد و با اوج گرفتن كار عباسيان، اما بهويژه در زمان آلبويه كاملاً در همه جا متداول شد و حتي در بينالنهرين (درست در بغداد و حتي در بصره) رسمي همهگير شد. در سوريه، مصر و شمال آفريقا نيز اين جشن در برخي از زمانها به طور نامنظم برگزار ميشد.
بدين ترتيب نوروز با ورود اسلام به ايران و فراگيري اين مذهب در پهنهاي وسيع از شبه قاره هند تا شمال آفريقا، اين مجال را يافت تا در ميان اقوام غير ايراني نيز تداول يابد.
با توجه به اين كه عباسيان بيش از پنج سده نفوذ سياسي و ديني خود را در جهان اسلام - با فراز و نشيب بسيار - حفظ كردند، ميتوان دريافت كه بزرگداشت نوروز از سوي خلفاي اين سلسله تا چه حد در استمرار و گسترش آن تأثير گذار بوده است. نوروز از زمان پيامبر اسلام تا دوره سلسله متأخر ايراني همواره مورد توجه بوده است. به شهادت تاريخ، حضرت محمد صليالله عليهوآله و حضرت علي عليهالسلام و بزرگان و خلفاي اسلام نوروز را گرامي ميداشتند و در دستگاه خلافت عباسي نوروز عظمتي خاص داشت و پس از اسلام نيز نوروز بزرگ با سنتهاي اسلامي شكوه و جلالي ديگر يافته بود. خاندانهاي بزرگ ايراني چون سامانيان و ديلميان و آل زياد به نگهداري و پاسداري سنن ملي دلبستگي فراوان داشتند و به هنگام نوروز به روش نياكان خود مردم را بار عام ميدادند و آداب ديرين را معمول ميداشتند. شهرياران صفوي هم در اجراي مراسم جشن نوروز كوشش بسيار ميكردند و مردم نيز تشريفات عيد به جاي آوردند.
برگزاري جشن نوروز در دوره صفويه به ويژه با نگاه به احاديثي كه محدثين بزرگ اين دوره همچون علامه مجلسي درباره نوروز نقل كردهاند، قابل ارزيابي است. چنين مينمايد كه در اين دوره - همچون زمان حاضر - نوروز صبغهاي كاملاً اسلامي يافته بود و تفكيك عناصر باستاني و اسلامي در اين آيين باشكوه كاري دشوار مينمود.
در كتابهاي مشهور ادعيه همچون اقبال الاعمال سيدابنطاووس و مصباح المتهجد شيخ توسي اشارهاي به دعاي تحويل سال نگرديده و اين نشان ميدهد چه در منابع اهل سنت و چه در منابع اهل تشيع سند روايي مورد اعتماد براي آن موجود نيست. اما مجلسي در كتاب زادالمعاد در خصوص اين دعا گزارش ميكند كه در كتب غير مشهوره روايت كردهاند كه در وقت تحويل سال اين دعا را بسيار بخوانيد: يا مقلبالقلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال. بنابراين با توجه به اين گزارش دعاي تحويل سال در دوره صفويه مرسوم و معمول بوده است.
در هر حال جدا از اين كه دعاي تحويل سال تا پيش از دوره صفويه چگونه بوده و اين دعا در كدام يك از مأخذ حديثي نقل شده است، نفس دعا يا قرائت قرآن يا حتي نمازگزاردن هنگام تحويل سال نشان از اسلامي شدن نوروز دارد. حتي بعضيها معتقدند كه عبارات دعاي تحويل سال برگرفته از عبارات قرآني يا احاديث و رواياتي است كه در معتبرترين مأخذ شيعي نظير “التهذيب” شيخ توسي نقل شدهاند.
از اين گذشته بزرگترين نماد آيين نوروز كه “هفت سين” است، فلسفهاي باستاني و اسلامي دارد. “محمد علي دادخواه” كه اخيراً پژوهشي با عنوان “نوروز و فلسفه هفت سين” را به نگارش در آورده، در اين باره مينويسد: “عدد هفت برگزيده و مقدس است. در سفره نوروزي انتخاب اين عدد بسيار قابل توجه است. ايرانيان باستان اين عدد را با هفت امشاسپند يا هفت جاودانه مقدس ارتباط ميدادند. در نجوم عدد هفت، خانه آرزوهاست و رسيدن به اميدها را در خانه هفتم نويد ميدهند. علامه مجلسي ميفرمايد: آسمان هفت طبقه و زمين هفت طبقه است و هفت ملك يا فرشته موكل برآنند و اگر موقع تحويل سال، هفت آيه از قرآن مجيد را كه باحرف سين شروع ميشودبخوانند آنان را از آفات زميني و آسماني محفوظ ميدارند.”
همچنين تقدس ديني لحظه تحويل سال چنان در نظر مردمان پر رنگ است که در شهرهاي مقدس مردم به امامزادهها و اماكن متبركه ميروند. شيرازيها به حرم شاهچراغ و حرم عليبن حمزه روي ميآورند و مشهديها به پابوس حضرت رضا (ع) ميشتابند و بسياري از مردم قم در بارگاه حضرت معصومه گرد ميآيند و بعضي از مردم ري و تهران در حرم شاهعبدالعظيم.”
با اين وجود صيغه اسلامي نوروز كه با توجه به اكثريت مطلق مسلمانان در ايران امري بديهي است، مانع از آن نشده كه پيروان ساير مذاهب در بزرگداشت آن كمتر از ايرانيان مسلمان اهتمام ورزند. امروزه نوروز، آييني متعلق به همه مذاهب و اقوام و فرهنگهاي ايراني و بسياري ديگر از كشورهاي تحت نفوذ فرهنگ ايراني چون افغانستان، پاكستان، هندوستان، كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز و مناطق كردنشين تركيه، عراق و سوريه است
در روايات اسلام نوروز روزي است كه جبرئيل بر حضرت محمد (ص) نازل شد، روز غدير خم است، و روز ظهور حضرت صاحبالزمان (عج) خواهد بود. در اعتقادات كهن ايراني روزي است كه آفريدگار از خلقت جهان فارغ ميشود و روز آفرينش انسان است.
واژه (عيد) در قرآن كريم تنها يكبار در آيه 114، سوره مائده آمده است: (عيسي ابن مريم گفت بارالها! اي پرودگار تو ما از آسمان مائده اي فرست تا اين روز براي ما و كساني كه پس از ما آيند روز عيد مباركي گردد و آيت و حجتي از جانب تو براي باشد، كه تو بهترين روزي دهندگاني.
عيسي بن مريم اين دعا را آن هنگام كه حورايون به او گفته بودند كه: اي عيسي ابن مريم، آيا خداي تو مي تواند براي ما از آسمان مائده فرستد؟ عيسي در پاسخ آنان مي گويد: اگر ايمان آورده ايد از خدا بترسيد! و هرگز شك در قدرت خدا و يا شك در اجابت دعاي پيغمبر خدا نكنيد. حواريون گفتند (ما شك نكرده ايم ليكن) مي خواهيم كه از آن مائده آسماني تناول كنيم تا دل هاي ما مطمئن شود (و بر يقين ما بيفزايد) و تا به راستي عهدهاي تو پي بريم و بر آن گواه باشيم.
عيد خود مصدري است مانند عود به معناي بازگشتن و به همين مناسبت، سالگردها و يادبودها را (عيد) گويند. البته، اين نامگذاري به ياد بودهاي خوش وتوأم با شادماني اختصاص دارد.
(عيد) روزي است كه در آن سود و منفعتي به دست بيايد و در شرع مقدس اسلام، روزهاي اضحي و فطر عيد ناميده ميشوند. كه در عيد اضحي قرباني، و در عيد فطر زكات فطره مطرح است. نيز ميتوان گفت، عيد آن روزي است كه در آن نماز ويژهاي برگزار كنند، يا روزي است كه مجمعي در آن فراهم آيد، و يا آنكه عيد روزي است كه خلق از ماتم به شادماني (عود) كنند، يا روزي است كه زندانيان را از زندان رها كنند، و يا كودكان را از مكتب بيرون فرستند، يا روزي است كه تفاوتي ميان درويش و توانگر نباشد، يا آنكه (عيد) روز شريف و ارجمندي ميتواند باشد.
از آيه (مائده) استفاده ميشود كه حضرت عيسي و مسيح روز نزول مائده را كه سالروز وقوع يك معجزه الهي در تاريخ است براي همه انسانها (عيد) قرار داده است، تا اين روز آيت و حجتي از جانب خداوند براي مردمان در تمامي اعصار بوده باشد و به ميمنت اين پديده پر بركت همه ساله شادماني و خجستگي آن روز تكرار گردد.
از آنجا كه (مائده) به معناي خوان پر نعمت، تنها دوبار در سوره مائده آمده است، ميتوان گفت نزول رزق از آسمان به درخواست حضرت عيسي مسيح (ع) ويژگي خاصي داشته است كه به خاطر آن عنوان (مائده) را به خود گرفته است.
بنابراين، عيد در اين آيه اشاره دارد به نزول يك بركت آسماني در پوشش طبق يا طبقهايي از طعام و خوردني كه ميتواند تكرار و بازگشت آن روز نيز همان بركات را به همراه داشته باشد و از اين جهت، آيت و حجتي ديگر از جانب خداوند متعال براي انسانها و فرصتي ديگر براي ايجاد ارتباط با خدا و ذكر و ياد او در دلها و زبانها بوده باشد.
آداب اسلامي نــوروز
در كتاب مفاتيحالجنان كه طي دهههاي گذشته يكي از بزرگترين كتابهاي مورد رجوع عموم براي انجام مستحبات مذهبي بوده به نماز عيد نوروز اشاره شده كه نمازي است توأم با قرائت سوره حمد و سورههاي قدر، كافرون، توحيد، فلق و ناس و بسيار شبيه به نمازي است كه ضمن آداب و اعمال روز جمعه و روز عيد غدير خم وارد شده است.
مفاتيح الجنان همچنين روايتي از معليبنخنيس را درباره نوروز ذكر كرده است كه اعمال اين روز و دعاي مربوط به آن را همراه دارد. بيآنكه اشارهاي به فضيلت اين روز كرده باشد. ولي بحارالانوار مجلسي روايات معليبنخنيس را به تفصيل آورده است. در آن روايات به فضيلت و برتري اين روز نسبت به ساير ايام بسيار پرداخته است و يكي از روايات مفصل معليبنخنيس از نوروز را اين گونه تجليل كرده است: نوروز روزي است كه كشتي نوح بر كوه جودي قرار گرفت، روزي است كه جبرئيل بر نبي عليهالسلام نازل شد، روزي است كه رسول اكرم صليالله عليهوآله، علي عليهالسلام را بر دوش كشيد تا بتهاي قريش را از بالاي كعبه ميكند، روزي است كه نبي عليهالسلام به وادي جن رفت و از ايشان بيعت گرفت، روزي است كه براي علي عليهالسلام از مردم بيعت گرفت (غدير خم) روزي است كه قائم آل محمد ظهور خواهد كرد و روزي است كه امام عصر عجلالله تعالي فرجهالشريف بر دجال پيروز خواهد شد.
عیدرابهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم
سلامی کنیم نام شما در اندیشه ومهرتان در قلب ماست
عیدبر شما تهنیت
اگراز گناه مطهری رجایی هست که بهشتی شوی
اگربا هنرشهادت آشنایی مفتح درهای بهشت خواهی شد
اگر آیین قلم زنی در مکتب آلرسول آموزی آوینی زمان شوی
واگربا همت تقوا بیشه کنی صیاد دلها میگردی